آخرین آپدیت ها

فرمانده نیروهای ویژه کره جنوبی "کانگ سان" و افسر نظامی زن "کیم بی یون" در حین آموزش فرود تصادف ناگهانی می‌کنند. بلافاصله بعد تصادف، دنیایی ناآشنا در مقابل آنها گشوده شد. داستان زنده موندن ناامیدانه یه مرد و یه زن توی دنیایی ناآشنا!

رتبه 1 "آگایا"، اولین بازیکنی که در بازی "داستان سیاه چال" به سطح حداکثر رسیده، تو ناامیدیه چون که آمار تجربه اون دیگه بالا نمیره. مهم نیست که آگایا چقدر حرکات عجیب و غریب انجام بده، ماموریت های بازی برای اون خیلی آسون به نظر می رسن. بالاخره آگایا به فکر راه حلی می افته. من ادای یه تازه وارد رو درمیارم و بازی رو از اول با استفاده از یه حساب دیگه شروع میکنم! آیا آگایا می‌تونه از بازی لذت ببر...

بعد از اینکه تو زمان سفر کردم، صاحب یه گوله برفی کوچولو و ضعیف به عنوان پت هیولام شدم، تازه قابلیت ارتقا هم نداره! واقعا باید اینطوری زندگیم هدر بره؟ دینگ! سیستم فعال شد! چیزی که دیدم یه مسیر پنهان شده برای ارتقا بود! کی گفته گوله برفی از همه ضعیف تره؟ به ملکه یخ ارتقا پیدا کن!

من قرار بود یه دختر رو که تو اب غرق میشد نجات بدم ولی یادم رفته بود که شنا بلد نیستم. بعد مرگم به یه بدن دیگه توی چین باستان تناسخ پیدا کردم و پادشاه دارو قدرتش رو وارد بدن من کرد تا بتونه از خودش محافظت کنه. الان باید توی این دنیای بی در و پیکر زنده بمونم و با هنر های رزمی دشمنام رو شکست بدم.

داستان در مورد یک نوجوانه که شیفته کتابی به نام ``پادشاه ماجراجویی`` میشه. ولی طی اتفاقاتی با نویسنده کتاب ارتباط برقرار میکنه که باعث میشه همه چیز به طور عجیبی براش تغییر پیدا کنه.

پس از کشتن خدای رنجور ، پادشاه ارغوانی نظم و قانون برای جهان به ارمغان آورد و بعد از او ، یازده نواده‌اش صاحب قدرت و سلطه‌ی بیکران بر سرزمین ها شدند. ناگهان روزی ، سایه‌ی شوم هیولای سیاه جهان را تیره و تار کرد. مردم فداکار برای محافظت از یازده پادشاه، از جان خود گذشتند تا « شوالیه» شوند. حال دو شوالیه‌ی کارآموز ،هینتا و کنت ، هم قصد دارند به مقام شوالیه‌ی رسمی منتصب شوند ولی میدانند که راه رسید...

همش با یه پناهگاه شروع شد، باید بازیکن ها رو گول بزنم تا برام کار مجانی کنن، من مدیر و رئیس اجرایی خدمات مشتری برهوت آنلاین—چو گوانگ ام. بعد از اینکه وارد دنیای پسا آخرالزمانی شدم و بعد بصورت تصادفی یه پناهگاه با تکنولوژی پیشرفته رو باز کردم، شروع به استخدام "بازیکن ها" کردم تا برد- نوکرام بشن! بزارم اونا هیولا ها رو بکشن تا من سطحم بالا بره؟ آب خوردنه! بیایین و تو درست کردن قویترین پایگاه داخل...

اِکس بر بازی لین آنلاین سلطنت کرد. با این حال، زیردست های مورد اعتمادش بهش خیانت کردن و بازی رو ترک کرد. دو سال بعد با ام‌ام‌اوآرپی‌جی <سرنوشت> روبرو شد. اون عهد کرد که از انجمن "کایموس" که بهش خیانت کرده بود انتقام بگیره. [شما کلاس مخفی خوراک شناس بهشتی رو به دست آوردید!] [<کام بهشتی> طعم مخفی درون نان چاودار رو کشف کرده!] [قدرت شما 2 امتیاز افزایش یافته!] "صبر کن، من میتونم آمارم رو فقط ب...

لی جوهیوک، و کارآگاه مخفی، 15 سال را صرف نفوذ به باند سبک شرکتی "DG Group" کرده است. او در حال برنامه ریزی برای افشای اعمال شرورانه گروه DG برای همه در جهان بود و آنها را سرنگون می کرد... تا اینکه هویت او فاش شد و او از سازمان اخراج شد. درست زمانی که در حال مرگ بود، به سال 2005 برگشت. من تبدیل به یه شرور میشم و شرارت رو از بین میبرم.

شاهزاده پدرش رو کشته و تاج گذاری کرده و حالا دنیا در آشوبه. برای نجات انسان ها، یه گدا به اسم ژو هان علیه سازمان Assassin ها (قبیله ی قاتل هایی به اسم هل آزورا) قیام میکنه تا ظلم رو براندازی کنه و صلح رو به دنیا برگردونه...

[کار دیگری از استودیوی سازنده "Dao of the Bizarre Immortal" و "Mr. Zombie"] یه ناهنجاری جهانی اتفاق افتاده و هیولاها به دنیا هجوم آوردن. حالا اساتید کنترل هیولاها شدن امید آخر بشریت واسه نجات تمدن. توی این وضعیت، شیائو شینگیو هم به جمع این اساتید اضافه میشه و به طرز عجیبی «سیستم آموزش هیولاهای سطح خدا» رو فعال می‌کنه! وقتی چشم خدای شیطانی رو باز می‌کنه، می‌تونه تمام مسیرهای مخفی تکامل هیولاها رو...

دنیایی که پرورش دهنده ها درش زندگی می کنن ناگهان تبدیل به سرزمینی پر از آشفتگی تبدیل میشه، منطقه ای پر از گیاهان و جانوران روحی، همه پرورش دهنده ها برای زنده موندن باهم می جنگن، جینگ مو به صورت غیر منتظره ای سیستمی به اسم "کیمیاگری" به دست میاره که بهش کمک می کنه تا در مقابل بقیه پرورش دهنده ها پیروز بشه.

صد سال پیش، "مسترو" از یه فضای مرموز و عجیب که کاملا ناگهانی باز شد، به زمین حمله شد. در طول این نبرد طولانی، انسان ها که توانایی دفاع نداشتن امیدشونو از دست داده بودن، که ناگهان انسان‌هایی با توانایی‌ های خاص ظهور کردن. اونا به "قهرمانان" معروف شدن و علیه مسترو جنگیدن تا دنیا رو نجات بدن... پدر شخصیت اصلی جزو اولین قهرمانان زمین بود که بهش برچسب خیانت کار زدن. در ادامه داستان اتفاقاتی میفته...

"ترجیح میدی تا ابد فرار کنی، یا تا ابد قایم بشی؟" یک روز، پورتال هایی که "کانال" صدا میشدن در سرتاسر دنیا باز میشن، و ابعاد مختلف رو بهم متصل میکنن، وقتی که این کانال ها باز شدن، موجوداتی از ابعاد دیگه به زمین حمله کردن، و بشریت شروع به بیدار کردن توانایی های جادویی کرد. هرچند که، خیلی قبل تر از اینکه کانال ها باز بشن، قهرمان داستان یون مین جون همین الانشم میتونست از جادو استفاده کنه.

سیاره‌ها رو به افول، و خدایان در سراشیبی سقوط هستن. ناهنجاری ها و فجایع به دنیای انسان ها هجوم آوردن. همینطور که یه عصرتاریکی نزول میکنه، شِن یی خودشو تو این واقعیت عجیب وجدید پیدا میکنه. درکمال تعجب، قدرت اون اینه که میتونه یه درو احضار کنه– دری که به جهان های بیشماری منتهی میشه، و بهش فرصتی برای ماجراجویی و تعلیم در سراسر جهان‌های چندگانه رو میده! آن طرف در، به یه اسکلت مرموز با گذشته‌ای نامعلوم...

به همراه ارباب شیاطین، در ۶۰ سال پیش دوباره متولد میشود و قرار است شاهد این باشیم که چگونه پیرمرد بی رحم و پرشور داستان ما دهن ارباب شیاطین را سرویس نموده و از معشوقه اش محافظت میکند.

ماگوس ورمیل یک آدم شرور بود - منفورترین استاد یک آکادمی جادو. و بعدا توسط شخصی به قتل می رسد. اگر روح گمشده ای از زمین به اسم نوآح وین نبود، دیگر خبری از اون نمی شد. نوآح که به بدن ورمیل منتقل شده، قدرت‌های طلسمی مرد و فهرست گسترده‌ای از دشمنان رو در اختیار می‌گیره. فقط یک مشکل وجود داره نوآح باید فردا کلاس درس بده و اصلاً نمی دونه جادو چیه.

دو-یوون روزهای پر دردسری رو سپری می‌کنه، هر هفته به یوچان که از هم مدرسه ای هاشه مبلغی رو پرداخت می‌کنه. یک روز دو-یوون از دوست مجازیش که کارش ساخت بازیه، یک بازی مستقل رو دریافت می‌کنه. دو-یوون از این که شخصیت اصلی بازی شرایط مشابه خودش رو داره جا میخوره. از روی کنجکاوی گزینه ی انتقام بی رحمانه از یوو-چان رو توی بازی انتخاب می‌کنه و یک روز از بازی رو به اتمام میرسونه. زندگی روزمره دو-یوون درست مث...

لو بو، که تو دوران خودش بهش خیانت شد و به قتل رسید در زمان حال دوباره بر میگرده، اما زمان حال با چیزی که ما میشناسیم فرق میکنه و اون بین دوراهی قهرمان بودن و محافظت از کسی که دوستش داره قرار میگیره..

لی جیان پسر کره ای، که از یک تیم جوانان معتبر در ایتالیا کنار گذاشته شده است، روزهای خود را در تیم جوانان AC فلورانس به عنوان یک بازیکن نیمکت‌ نشین میگذراند، انگار که از چیزی فرار میکند. او مثل همیشه به دوست دوران کودکیش، کیم جی‌ وو، با افتخار میگوید که یک نابغه است، اما سپس خبر شوکه‌ کننده‌ ای میشنود: جی‌ وو قرار است برای تحصیل به ایتالیا بیاید. مصمم به این که دوست عزیز (؟) خود جی‌ وو را ناامید ن...