Nano Machine

داستان درباره ضعیفترین پسر رییس فرقه هست که همه برادراش برای حذف کردنش از نبرد وراثت تلاش میکنن و اون چون مادرش یه جورایی سوگولی رییس محسوب می‌شده و از هیچ خانواده قدرتمندی نبوده بلکه از یه خاندان ضعیف بوده با نقشه های زیاد با سم مسمومش میکنن و اینطوری میشه که مادر فوت می‌کنه ، به همین خاطر برادرانش تا شروع نبرد وراثت نمیذارند که هیچ نوع تکنیکی یاد بگیره چه ضعیف باشه چه قوی . ولی یک بار در تلاش هایی که برای مرگ این پسر می کردن در حالی که این پسر بسیار آسیب دیده بوده یکی از نوادگانش که به شدت قدرتمند بوده از آینده به کمکش میاد و بهترین نسل نانو ماشین را وارد بدنش می‌کنه. و از او میخواد که کارو برای آینده آسون کنه و همچنین میگه طریقه استفاده از نانو ماشین بسیار ساده س و اینجوری میشه که افسانه این پسر شروع میشه .

طراحی بسیار عالی انجام شده واقعا نقص های خیلی کمی میشه ازش گرفت. از نظر جور بودن طراحی فضا با زمان داستان که خانه های فرقه و مکان های دیگه به زمان داستان خیلی میخوره یا طراحی دقیقی که رو شخصیت های داستان انجام شده که با نوع رفتار و برخورد کاراکتر همخونی داره یا طراحی سلاح های داستان که دقیق روی دست یا غلاف قرار گرفته شده . که این به نظر من خیلی مهمه برای مثال یکی از مانهوا های که توی قرارگیری سلاح بر دست بی حوصلگی کرده بودن و سلاح رو دست قرار داشت سولو لولینگ بود که این باعث میشه که سطح طراحی این داستان بالا بره . یکی دیگه از نکات خوب طراحی این بود که خیلی کم پیش میومد که بعضی حالت های چهره کپی بشه و در چپترای نزدیک همون چپتر روی صورت قرار بگیره که این خیلی نکته مثبتیه هر چند این اتفاق بیشتر داخل متنها رخ میده ولی یک نکته مثبته که باید بهش اشاره کرد. نمی‌خوام اشکالات ریز رو بگیرم چون نسبت به مانهوا های دیگه واقعاً طراحی سطح بالایی داره.

کاراکتر ها نیز شخصیت های خیلی عالی داشتن ولی مشکلاتی هم بینشون وجود داشت اول نکات مثبتو میگم چون بیشتره ؛ کاراکتر اصلی داستان نسبت به قدرتی که داره رفتار و شخصیتش با وقار و پرستیژ بالا هست همچنین شخصیت بخشنده ولی برای کسایی که خیلی بهش بد کردن برای مثال اونای که مادرش رو به قتل رسوندن انتقام سختی میگیره ؛ و همچنین سرعت پیشرفتش توی هنرهای رزمی جوریه که نه خواننده خسته میشه نه حوصلش سر می‌ره. یا برای فردی که عاشقشه ارزش زیادی قائله و روند احساسی بین این دو هم جذابه . در کل نمیشه در مورد شخصیت پردازی و چیز های دیگه شخصیت اصلی مشکلی گرفت .

در مورد جذابیت میشه به خیلی از چیزها بر خورد کرد . برای مثال تطبیق پذیریش با نانو ماشین یکی از جذابیت های یا اینکه به صورت فردی و بدون حمایت هیچ فرقه قویی به جایگاه بالایی میرسه این نیز حس‌ خوبی به فرد میده یا اینکه از خیلی ‌برادرانش که حمایت زیادی از فرقه ‌‌‌‌‌های مختلف و قوی داشتن جلو می‌زنه و خودش حمایت بقیه رو به دست میاره . یا اینکه دوستان و یاران وفادار و با استعدادی داره و رتبه بندی هایی که برای اونا می‌کنه نیز لذت بخشه و به آدم حس غرور میده خیلی خوشاینده . یکی دیگه از جذابیت های داستان این بود که شخصیت اصلی فقط به یک زن وفادار هست و مثل اجدادش با تمام قدرت های فرقه وصلت نمیکنه.