نقد و بررسی مانهوا
توضیحات داستان
داستان از جایی شروع میشه که بر سر زمین فاجعه اومده و انسان های کمی باقی موندن و بشریت در آستانه انقراض کامله، طبیعتا عامل این وضعیت کلیشه ای بیش نیست، که اونم تهاجم هیولا هاست، اما چیزی که این داستان رو متفاوت می کنه در ۲ مورده، شماره ۱ شخصیت اصلی ایه که واقعا متفاوت با بقیه شخصیت اصلی های بی خرد و کله شقه، نقش اصلی ما یه رجعتگره که می خواد شرایط رو تغییر بده، ولی اونطور که خودش صلاح می بینه و نه اینکه به آرمان خاصی پابند باشه، نحوه قدرت مند شدنش هم کاملا به خاطر نبوغ و توانایی هاشه در زمینه کسب مهارت، اون واسه کسب مهارت ها زحمت میکشه نه صرفا لقمه آماده رو برداره، نه یه چیت و تقلب عجیب و غریب، پس نکته جذاب دیگه، روش قدرتمند شدن معقولانه و تدریجیشه. شماره ۲ که برام این داستانو واقعا متمایز کرده ریشه یابی عامل فاجعه اومده بر سر زمینه که واسه پِی بُردن بهش باید هزارتویی ۱۰۰ طبقه رو در نوردید، روبرویی با شخصیت ها و خدایان مختلف در این مسیر قدرتمند شدن واقعا این داستانو جذاب و متمایز کرده.
توضیحات طراحی
چون من شخصا سر طراحی سخت گیرم به این اثر نمره ۸ رو دادم، از امثال کارهای استودیو ریدایس ( آثاری همچون سولو لولینگ، بَُندلِس نکرومنسر، اینفینیت مِیج و غیره ) و میدنایت ( شیطان آسمانی نمی تونه یه زندگی عادی داشته باشه، بازگشت جادوگر تاریکی پس از ۶۶۶۶۶ سال) پایین تره ولی قابل پسنده، در سطح خوبیه و زننده نیست، یه خرده می تونم به سلاح هاشون ایراد بگیرم که از نظرم چندان پر زرق و برق نبود و چشمگیر. نکته مهم اینه کیفیت تصاویر در طول چپتر ها حفظ شده و سرسری ادامه ندادن بر خلاف خیلی از کار ها که حز قسمت های اول شاهد اُفت محسوس تصاویر در ادامه هستیم، و حتی کمی بهبود هم مشاهده میشه، بخصوص در به تصویر کشیدن خدایان به نطرم توجه ویژه ای شده چون جالب و باجزئیات ان. مبارزات رو با تعدد لحظات به تصویر در میارن معمولا و راحت رد نمیشن. طراحی ای خوب اما نه عالی، واقعا همینو فقط میشه درباره اش بیان کرد.
توضیحات کاراکتر
بالا هم گفتم، نقش اصلی واقعا خوبه، جوگیر نیست و کار هاش هدفمنده، مصمم به رسیدن هدفشه همزمان با خونسردی. نمیدونم این ضعفه یا نه، ولی بقیه شخصیت ها با اینکه چارچوب فکری مشخصی دارن، ولی برجستگی نقش اصلی رو ندارن، بیشتر میشه گفت خوب به وظیفه شون در پیش بُرد داستان عمل میکنن، البته شخصیت های هزارتو و خدایانش به نظرم مکمل های بسیار خوبی هستن که داستان رو جذاب میکنن و یه جورایی فضای داستان در داستان ایجاد می کنن ون هر کدوم گذشته ای دارن که به واسطه ماموریت ها و پاداش هاشون، نقش اصلی رو هم درگیر می کنه. اعمال شخصیت ها غیر قابل پیش بینی و جذابه و نه ساده لوحانه و نه قابل پیش بینی و مرسوم، مثلا همه شون دشمن انسان ها نیستن، بلکه اهداف خاصی رو دنبال میکنن، شخصیت خاکستری به اصطلاح کم نداریم اینجا. در کل به نظر چارچوب خوبی رو برای پیش بُرد داستان فراهم کردن.
توضیحات جذابیت
ذابیت این داستان به خاطر روند غیر قابل پیش بینی و در عین حال درستش بالاست، حتی می تونم بگم به طراحیش می چربه. روند صحیح قدرت یابی و در راس قدرت نبودن شخصیت اصلی از همون ابتدا به نظر اثرو خیلی جذاب کرده. از همه چیز مهم تر راز ها و اسرار هزار تو که شخصیت اصلی به مرور بهشون پِی میبره و در جهت یافتن شون پیش میره خیلی خوبن، طوری که آدم فکر میکنه هدف این شخص در نوردیدن دانجنه، نه رجعتگری که می خواد جهان رو نجات بده، داستانی در داستان، واقعا پیشنهاد می کنم بخونید، بخصوص اگه دنبال داستان متفاوت و جدید هستید.
این نقد براتون مفید بود ؟