یک روز، یه برج عظیم وسط شهر ظاهر شد. مردم اونو آخرالزمان یا مصیبت صدا میزدن. مردم به برج احضار میشدن تا برای انسانيت بجنگن.کم کم هیولا های برج به بیرون سرازیر شدن و مردمو کشتن. افرادی که داخل برج بودن چیزیشون نشد اما تصمیم گرفتن برای نجات بشریت هر ۱۰۰ طبقه ی برج و بالا برن و اونو از بین ببرن...اما بالا رفتن از اون اسون نبود و فقط چند نفر این وظیفه سخت و به عهده گرفتن ....