نقد و بررسی
Evolution Begins With a Big Tree

Evolution Begins With a Big Tree

نوع مانها
تعداد چپتر نامشخص
تاریخ انتشار 2022
ارسال کننده Stone
خلاصه داستان
بعنوان یه درخت بید دوباره متولد شد!؟ رستاخیز انرژی معنوی، ظهور همه چیز. درخت بید دوباره متولد شده هم توی مسیر تکامل قدم گذاشته. که میتونه بینهایت باشه، آیا "قدرت الهی" است یا "نفرین"؟
رتبه داستان
10/ 9
این رتبه توسط نقاد ارسال شده است
رتبه طراحی
10/ 9
این رتبه توسط نقاد ارسال شده است
رتبه کاراکتر
10/ 10
این رتبه توسط نقاد ارسال شده است
رتبه جذابیت
10/ 9
این رتبه توسط نقاد ارسال شده است
توضیحات داستان
در نگاه اول وقتی نام اثر به چشم می خورد و خلاصه داستان را می خوانیم، تصور یک داستان کلیشه ای و خسته کننده برایمان ایجاد می شود اما فقط کافی است چند قسمت (چپتر) ابتدایی داستان را بخوانید تا نظرتان کلا عوض شود. کلیشه تناسخ اما این بار به نحوی تازه و با بن مایه و محتوایی انتقادی نسبت به بشریت و اقدامات مخرب انسان مدرن. انسانی که هر وقت به موجودی قوی تر از خودش بر می خورد سعی در کنترل یا نابودی آن دارد. (همانند مانهوای «زندگی Existence » ) یو زی یو (شخصیت اصلی داستان) بعد از یک مرگ عادی و حتی مسخره تناسخ پیدا می کنه اما نه به عنوان یک پسر خوش تیپ در یک داستان حارم، بلکه به عنوان یک درخت توی یک داستان شونن. یو زی یو در جهانی چشم باز می کند که موجودات آن مسیر تکامل را آغاز کرده اند و دیگر انسان در راس زنجیره غذایی نیست و سلاح های انسانی دیگر قدرت مطلق نیستند. الان دیگر عصر تکامل است پس حیوانات دوباره می توانند جایگاه قبلی خودشون رو پس بگیرند. داستان این اثر صرفا یک شونن و اکشن و... ساده نیست که مخاطب رو فقط با صحنه های اکشن جذب کنه؛ در اینجا ما شاهد یک اثر محتوا محور و با پشتوانه ایدئولوژیک هستیم که به نحو عالی در پستوی تصاویر، دیالوگ ها و سکانس ها به مخاطب انتقال داده می شود. در داستان اثر 2 نکته مخاطب را اذیت می کند. اول عدم استفاده کامل و هنرمندانه از توانایی طنز و کمدی اثر (جاهایی آن هم به صورت محدود طنز را می بینیم اما به صورتی نیست که خنده ای بر صورت ایجاد کند) و دوم تناقض ها و فراموشی هایی که در برخی قسمت های داستان (البته به صورت کم و محدود) دیده می شود. با همه این نکته ها، عیب های این اثر آنقدر نیست که بتواند از جذابیت اثر کم کند. در هنگام خواندند اثر یک سوال با ذهن مخاطب بازی می کند: حق با کدام طرف است؟ کدام یکی اشتباه می کند؟ آیا انسان این حق رو داره که برای محافظت از خود، هر تهدید و هرآنچه که درآینده می تواند برایش تهدید شود را از میان بردارد؟ یا نه، می توانیم کسایی رو که برای صرفا برای بقای خودشان دست و پا می زنند رو مقصر بدانیم؟ اصلا کدوم طرف شرور (ویلن)داستان است؟
توضیحات طراحی
آرت و طراحی اثر در ابتدا ساده اما جذاب است ولی هرچه اثر جلوتر می رود آرت و گرافیک اثر هم قوی تر و جذاب تر می شود. از نکته های بی نظیر در طراحی این اثر، آرت شخصیت اصلی ما (یو زی یو یا همون درخت بید) و همچنین حیوانات بعد از تکامل است. ترکیب رنگ های مختلف در کنار طراحی جذاب حیوانات و پس زمینه به تنهایی دلیلی برای دنبال کردن این مانها هستند. در کنار همه این نکته ها اثر در طراحی چهر انسان ها و افراد مخصوصا در هنگام جنگ به خوبی دیگر مولفه ها عمل نکرده است اما این نکته آنقدر چشمگیر نیست که امتیاز زیادی از اثر کم کند.
توضیحات کاراکتر
شروع اثر با ورود یو زو یو به تنهایی است اما کم کم شاهد ورود کاراکترهای جدید و متنوع به داستان هستیم. (البته نه خیلی شلوغ و نه کویر برهوت) نکته قابل توجه نمایش رشد شخصیت کاراکترهای داستان – به خصوص شخصیت اصلی – هستیم. نمایش فرایند رشد و قوی شدن شخصیت ها به صورت عینی از نکات کلیدی و جذاب این اثر است، به صورتی که مخاطب احساس می کند در تمامی مراحل در کنار شخصیت های اصلی حضور دارد و او هم در حال رشد و پیشرفت است. ما در این اثر تقریبا شاهد کاراکتر دور ریخته شده نیستیم. در این اثر حتی از کاراکترهای حذف شده هم استفاده می شود. ولی این نکته هم تا حدی ما رو اذیت می کنه و داستان رو تا حدی غیر منطقی جلوه میده. چرا حتی بعد از جنگ های دیوانه وار باز شخصیتی کنار گذاشته نمی شود و جای خودش را به شخصیت های تازه نمی دهد. (البته این ویژگی را در تیم انسان ها به مراتب می بینیم.)
توضیحات جذابیت
از جذابیت های اصلی این اثر می توان به مهارت عالی خالق اثر در حفظ مخاطب و حوصله سر بر نبودن اشاره کرد. در آثار شونن و فانتزی معمولا با یک شخصیت به شدت قوی در حد یک تقلب (چیت) مواجه هستیم اما در این اثر علاوه بر اینکه شخصیت اصلی از اول به صورت تخیلی قوی نیست، محدودیت های ساده ای وجود دارد که شخصیت ها را متعادل کرده است. از جذابیت های دیگر این اثر انتقال موفق احساسات به مخاطب است. ما همراه با شخصیت های داستان عصبی می شویم و حتی همراه با آنها گریه می کنیم. از نکاتی که تا حدی جذابیت اثر را پایین می آورد پرش های مکرر از اتفاقات و فرایند تحولی در داستان است. خیلی از جاها ما دوست داریم بیشتر پرداخته شود اما شاهد این مسئله در بسیاری از موارد نیستیم. با وجود این پردازش و توجه اثر به دیگر جنبه ها موجب شده است جذابیت در درجه بالایی بماند و شاهد افت داستان نباشیم.
این نقد براتون مفید بود ؟