جستجوی پیشرفته

یکی از اولین سربازان مخفی چین، لو فنگ به شهر برمیگردد و به موفق‌ ترین دانش‌ آموز مدرسه راهنمایی زی جینگ تبدیل میشود! دختران زیبای بسیاری در مدرسه هستند، کدام‌ یک از آنها میتواند نظر او را جلب کند؟

صحنه آغازین به همسری اشاره میکنه که به سقف قدرت خودش رسیده، که هنوز دوچرخه میخواد و می‌خواد فقط برنج نرم بخوره؟! ولی وقتی گفتم من شوهر توئم، نزدیک بود توسط زن آینده‌م خفه بشم. یه چیزی درست نیست، من باید فیلمنامه رو اشتباه گرفته باشم!

«تو این دنیا هیچ قهرمان بدی نیست»: چوی هیون سوک، که زمانی قدرتمندترین مرد بود، پس از مرگش زندگی جدیدی را به عنوان یک قهرمان در دنیایی دیگر آغاز می کند. "قهرمانی که ثروت، شهرت و زنان زیبا در اختیارشن!" او که رویای آینده ای باشکوه را در سر می پروراند، به دنیای دیگر می رسد، اما با یک هیولای غول پیکر با سری دو برابر بزرگتر از سر خود روبرو می شود. و بنابراین، جهنم آغاز میشود.

کانگ ووجین، یه آدم معمولی، به طور غیرمنتظره‌ ای متوجه می شه که توانایی منحصر به فردی داره: اون هر وقت که یک فیلمنامه یا نمایشنامه رو می خونه ، می تونه وارد یک فضای مرموزی بشه و کاملاً تبدیل به شخصیت فیلمنامه بشه. وقتی که با دوستش برای شرکت توی یه تست بازیگری همراه می شه، از این فرصت استفاده می کنه تا مهارت‌ های بازیگری فوق‌العاده‌ ای را که از طریق تجربیات در اون فضای مرموز به دست آورده رو به نمایش...

من کشیشی بودم که 10 سال رو صرف نجات جهانی در آستانه نابودی کردم. برای نجات دنیا بارها با مرگ روبرو شدم و بهش غلبه کردم و با کلی جون کندن به زمین برگشتم، ولی اونموقع بود که... [هشدار! اگر طی 90 روز به تعداد معینی از معتقدان نرسید، سیستم شما دوباره راه اندازی می شود!] "...ببخشید؟" "بله؟" "...من اومدم که خدای خودم رو بهتون معرفی کنم."

[توسط استودیویی که {The Return of the Crazy Demon} و نویسنده ای که {The Breaker} را برای شما به ارمغان آورد] لطفا منو به گذشته برگردون... اگه نتونه اون شخص رو تو این دوران بکشه، فقط کافیه به گذشته برگرده. پس از [تکنیک بازگشت متعال] استفاده کرد تا به گذشته ای که خیلی دنبالش بود برگرده. [شمشیرزن بی‌ همتا] که همه‌ چیزشو از دست داده، خانواده، دوست‌ و حتی زندگیش، اولین قدمشو واسه انتقام برداشت.

قویترین جنگجوی بشریت در طول مبارزه کشته شد و توانایی تناسخ را بدست اورد، اما به دلایلی به عنوان شیطان تناسخ پیدا کرد. حالا تنها با کشته شدن میتواند دوباره به عنوان انسان تناسخ پیدا کند پس پشت سر هم به دنبال راهی برای مردن است. اما اوضاع دقیقا برعکس چیزی که او انتظار دارد، پیش میرود....

بعد از اینکه تو زمان سفر کردم، صاحب یه گوله برفی کوچولو و ضعیف به عنوان پت هیولام شدم، تازه قابلیت ارتقا هم نداره! واقعا باید اینطوری زندگیم هدر بره؟ دینگ! سیستم فعال شد! چیزی که دیدم یه مسیر پنهان شده برای ارتقا بود! کی گفته گوله برفی از همه ضعیف تره؟ به ملکه یخ ارتقا پیدا کن!

جهان در عصر یخی فرو رفته و 95 درصد بشریت از بین رفته! قهرمانمون ژانگ یی توی زندگی قبلیش بخاطر قلب مهربونش بدست کسایی که بهشون کمک کرد به طرز غم انگیزی کشته شد. ولی نترسید، چون ژانگ یی دوباره متولد شده و الان قدرت ماورایی - دستکاری فضا رو داره! کاملاً غافلگیر شده و برای آخرالزمان یخی ذخیره می کنه و آماده س تا به زمین یخ زده حکومت کنه! اون قسم میخوره صد برابر درد رو به سر کسایی که توی گذشته بهش آ...

زمین تحت تأثیر انرژی ناشناخته‌ای قرار گرفته، هسته زمین منبسط می شود و بلایای طبیعی و روز آخرالزمان فرا میرسه. گرمای شدید، زلزله، فوران آتشفشان، سیل، سرمای شدید... بلایای طبیعی یکی پس از دیگری میان! سو چن در آخرالزمان تلاش کرد و در نهایت وارد منطقه امن شد، اما در نهایت توسط دوست دخترش خیانت بهش شد! دوباره متولد شد و به یک ماه قبل از پایان برگشت. این بار فقط برای خودم زندگی میکنم!

چون هاجین، قویترین آدمکش اتحادیه آسمانی راستین بود و جونش رو در مسیر فرار برای رسیدن به آزادی از دست داد و سپس... "فرقه الهی جاودانس، باشد که تمام شیاطین در مقابل شما سر تعظیم فرود بیارن. ارباب جوان سوم، بخاطر بازیابی سلامتیتون تبریک میگم!" اون تو بدن دشمن عمومی موریم، ارباب جوان سوم از فرقه شیطانی تناسخ پیدا کرده بود؟! فتح حزب راه تاریکی موریم توسط چون هاجین، قویترین سلاح مخفی حزب راستین...

تولد دوباره، تازه نقطه‌ی شروع رسیدن به اوجه‌. فنگ پینگ، شخصیت اصلی داستان، وارد جهان موازیِ 10 سال قبلش میشه، که از همه جهت شبیه دنیای خودشه، ولی با این تفاوت که توی این دنیا، هنرهای رزمی فراگیر و برای داشتن آینده‌ی روشن ضروریه‌... حالا آیا فنگ پینگ به هدفش می‌رسه؟ و می‌تونه تبدیل به رزمی‌کار کاربلدی‌ بشه تا از پس هزینه‌های امپراتوری خواهر کوچیکه‌ی گوگولیش‌ بربیاد؟ یا شکست می‌خوره و سرش به ی...

من به رمانی که نوشتم منتقل شدم. برای تغییر پایانی که برای نابودی مقدر شده، باید تبدیل به شرور "شین کانگ هو" بشم و از قهرمان قویتر بشم!

آیدن آلبیرو، «شاه اژدهاکش»، یه قهرمان افسانه‌ای بود که با کشتن اژدهای دیوانه و ارباب جهان زیرین دنیا رو نجات داد. ولی کسایی که پیشش ادعای دوستی می‌کردن، از پشت بهش خنجر زدن و باعث مرگش شدن... «کی فکرش رو می‌کرد دوباره متولد شم؟!» آیدن آلبیرو توی بدن آیدن ریمز، پسر ارشد و به درد نخور یه دوک ناشناخته که پونزده سال قبل از رستاخیز ارباب جهان زیرین مرده بود، تناسخ پیدا کرد! ولی... «مشتاق دیدار، شاه...

قیسلاین پردیوم، پادشاه مزدوران و یکی از ۷ قدرت برتر قاره، به منظور گرفتن انتقام خانواده سقوط کرده‌اش جنگ عظیمی رو به راه انداخت. برنامه انتقامش به آرامی پیش می‌رفت تا اینکه توسط ایدون، کسی که هرگز انتظار نداشت ظاهر بشه، کشته شد. قیسلاین فکر می‌کرد کشته شده ولی در کالبد جوان‌ترش پیش از سقوط خانواده‌اش بیدار شد. در این فرصت دوباره، اون تصمیم گرفته که تمام تکه‌های اشتباه پازل رو اصلاح کنه و از اشتب...

"سو هیوک" مامور ویژه اطلاعات ملی برای کشتن "نانایاما" رهبر یاکوزایی که سازمان قاچاق مواد کره رو رهبری میکنه استخدام میشه. به ظاهر هدفش "آنا" یه زن زیبا و دلفریبه که اهل خشونت نیست. بعد از اینکه سو هیوک متوجه میشه ماموریتش اون چیزی که باید نیست، وارد مسیر انتقام از سازمان اطلاعات ملی و "نانایاما" یی که همرزم هاشو کشته، میشه.

پس از شکست قوی‌ترین اژدها کُش جهان، لئون کازمود به اسارت ملکهٔ اژدهایان نقره‌ای درآمد. با آگاهی از مرگی حتمی در پیش‌رو، لئون از جادوی ممنوعه‌ای استفاده کرد تا ملکه را نفرین کند اما به‌طرز غیرمنتظره‌ای ملکه کنترل خود را از دست داد و لئون موفق شد تا وضعیت را به نفع خود تغییر دهد و ملکهٔ اژدهایان نقره‌ای را باردار کند. او فکر می‌کرد که شرمگین کردن ملکهٔ اژدهایان نقره‌ای برای باقی عمرش وظیفه‌ایست که ا...

مهم نبود چقدر شمشیرم رو بچرخونم و تمرین کنم، قبل از اینکه بخاطر یه فاجعه بمیرم، مایه ی ننگ خاندانم شدم... درست زمانی که فکر میکردم مردم، با تمام ویژگی هایی که باز کردم به هفت سال قبل برگشتم.

یه معلم معمولی که فراموش گرفته، موفق شد سه تا دانش آموز دختر خودش رو به ملکه قاتل، ملکه پزشکی و ملکه تجارت تبدیل کنه!؟ معلوم شد که هویت واقعی اون یه جاودانه باستانی ـه که حافظه خودش رو از دست داده و وارد دنیای فانی شده. الان که اون همه چیز رو به دست آورده، تصمیم گرفته با شاگرداش از سرنوشت سرپیچی کنه و شکوه سابق خودش رو دوباره به دست بیاره!

[توسط نویسنده ای که <بازگشت پادشاه شوالیه به همراه یه خدا> را برای شما به ارمغان آورد!] من بازیکن رو کشتم. اون یه آشغال واقعی بود…