-
ارسال شده توسط تیم YUKAI
خلاصه داستان پالین برای رُوان مثل یک مادر بود، کسی که همه چیزش و از دست داده بود. بعد از رفتن پالین، روان برای از دست دادنش سوگواری کرد و به قدرتی به نام "مانا" دست پیدا کرد. علاوه بر این روان می تونست مانای آدم های دیگه رو هم ببینه! از طریق مانا حتی اگه از پالین هم جدا باشه همیشه حس میکنه که اون پیششه... یه روز، روان صحنه ای شوکه کننده از پالین میبینه، کسی که معتقد بود به یک خانواده اشرافی رفته.دونیت سیستم دونیت جهت حمایت از تیم ترجمه و تولید است. این حمایت باعث افزایش سرعت انتشار و ادامه کار میشود. - شخصیت های این داستان واقعی نبوده و ساخته ذهن نویسنده میباشد
-
- در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد -
-