-
ارسال شده توسط تیم YUKAI
خلاصه داستان یه روز یهویی تبدیل به شخصیت اصلی یه بازی شدم. اما هر چی بیشتر به این شخصیت اصلی نگاه کنی…ناامید تر میشی. بدترین وضعیت و استعداد رو داره و ارتباطاتش صفر خالصه. اما هنوزم… [شما [بدن رزمی بهشتی] را به دست آوردید.] [شما به [کتاب خدای رزمی] تسلط پیدا کردید.] "خب که چی؟ من بهترین بازیکن کهنه کارم!" اون فقط یه بازیکن با تجربه نیست، یه روانی به تمام عیار وسواسیه. و اینجوری شد که بازی افسانه ای یه کهنه کار سرسخت شروع شد!دونیت سیستم دونیت جهت حمایت از تیم ترجمه و تولید است. این حمایت باعث افزایش سرعت انتشار و ادامه کار میشود. - شخصیت های این داستان واقعی نبوده و ساخته ذهن نویسنده میباشد
-
- در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد -
-