Detective VLOG

لو لی یه برنامه نویس با استعداد ولی فقیر که به امید پیشرفت توی کارش به پایتخت اومده ولی توی شهرِ آدمای قدرتمند و پر نفوذ هیچ افق روشنی رو پیش روی خودش نمیبینه، تا این که یه اتفاق عجیب زندگیش رو برای همیشه تغییر میده و حالا کنترل زمان و زندگی آدما توی دستای اونه...!

بعد از اینکه دوان فی در زندگی قبلی خود کشته شد، در زمان سفر کرد و به ۲۰ سال پیش برگشت، درست چند ساعت قبل از لحظه ای که فاجعه آخر الزمان رخ دهد. دوان فی با حسرتی که تمام این ۲۰ سال به همراه داشت اینبار فرصت این را پیدا کرده بود تا با دانش و تجربه ای که در تمام این مدت کسب کرده بود، خود را آماده کند. دوان فی که درخت تکامل را بدست آورده، حالا توانایی پیوسته افزایش قدرت خود را دارد. او که در زندکی ق...

"تا وقتی که بتونم ۱۰ لول دیگه افزایش سطح داشته باشم، میتونم قفل ژنتیکی رو باز کنم و کل سیاره رو از بین ببرم!" بعد از سفر در اینده و تناسخ در جسم یک دانش اموز با بدنی بدون هیچ نقطه قوت و استعدادی، لین شیو یه سیستم بالابرنده سطح بدست اورد که بهش کمک میکرد تا محدودیت هاشو درون دنیایی که پر از جنازه و هیولاست کنار بزنه.

آخرالزمان رخ داده، و ویروس زامبی به طور گسترده گسترش یافته. یِه بِی توسط رهبر حزب "نیلوفر سفید" مورد اذیت و آزار قرار گرفت، و توسط یک زامبی دستش قطع شد و به مدت پنجاه سال در آخرالزمان مثل یک سوسک زندگی کرد. با تلاش‌هایی که برای مکانیک شدن انجام داد، یِه بِی تونست یک ماشین زمان رو توسعه بده، و به آغاز پنجاه سال گذشته برگرده و زندگی افسانه ایش رو از نو دوباره بنویسه. یِه بِی که قلب شوم مردم رو دیده،...

۱۰ سال پس از برخورد شهاب به زمین، انسانها با هیولاهایی روبرو شدند که قبلا هرگز دیده نشده بودند، زو فان که ضعیف ترین جنگجوی شهابی است و به علت خیانت پدر به [ فرزند خائن ] نیز شهرت دارد، با فعال کردن [ سیستم جنگ سالار ] در مسیری قدم می گذارد پر از خطر تا حقایق پُشت پرده اتهام پدر را فاش کند، در این راه او باید بر دشمنان متعدد، چه هیولاها و چه انسانها پیروز شود و علاوه بر نجات پدر، او در نقش ناجی دنی...

بعد از تولد دوباره، دنیا عوض شد. قبیله خون ارباب جهان شده بود، و بشریت کاملا این زندگی رو قبول کرده بود و افتخار میکرد که عضوی از خانواده قبیله خون باشه. به قول معروف: آدمایی که خونشون توسط قبیله خون خورده نشده آدم خوبی نیستن. "وانگ ژه" میخواست که پشیمونیای باقی مونده تو زندگی قبلیش رو درست کنه و زندگی بهتری داشته باشه، ولی برخلاف انتظار، اون توی رقابت سهمیه اعضای خانواده خون قاطی شد. تو لحظه بحرا...

نمیدونم کی و چجوری اما آخرالزمان فرا رسید و من تبدیل به یه زامبی کاملا معمولی شدم. برای زنده موندن مجبور بودم سال‌ها تمرین کنم و الان قوی‌ترین زامبی دنیام، پادشاه بی‌رقیب دنیای مردگان! حالا نوبت دنیای آدماست...

شاید برات عجیب باشه، اما الان روزهای پایانی دنیاست و مرگ در یک قدمی همه ماست. من یه پناهگاه آخرالزمانی دارم‌، اینکه چجوری اونو به دست آوردم و چه اتفاقی افتاده رو بعدا بهت میگم؛ حالا بگو ببینم، میخوای به پناهگاه من ملحق شی؟

قهرمان داستان موتو شینجی وارد دنیای موازی میشه که پره از انواع عجیب و غریب که انسان های معمولی هیچ قدرتی در مقابلشون ندارن. اون از یک کتاب برای خلق افسانه های جدیدی که روی واقعیت تاثیر میزاره استفاده کرد، تا بتونه عمرشو افزایش بده و با عجیب غریب ها مبارزه کنه.

خبر خوب، معلوم شده که شغل شما یک شغل مخفیه. خبر بد، شغل مخفی شما یک در ده هزاره: (آشغال). شما در حال تغییر شغل هستید به... (لاشخور ). یه چینگ با دیدن نتایج، نور سفیدی جلوی چشماش حس کرد، تمام سال ها تلاشش به پایان رسیده بود. قرض گرفتن پول با نرخ سود بالا برای ضمانت تو سهام و از دست دادن همش، بدست طلبکار ها به یه گروه شکار خصوصی فرستاده می شه تا بدهی های خودشو تو تاریکی جبران کنه. بعد از شکست دادن ی...