این داستان درباره بکسون خداییه که به کوهستان حکومت میکنه و دختری اهل کوهستان به اسم جائه چون که قدرت های جادویی داره. تو سفرشون جائه چون به بکسون خدمت میکنه ولی مخفیانه دنبال اینه که پوست اربابش رو به دست بیاره. با این که این دو تا کاملا به هم اعتماد ندارن هر دو تاشون دنبال یه ببر خاص هستن. یه موجود روحانی که انگار داره جون انسان هارو میگیره.