Eternal Club

چه حسی بهت دست میده وقتی که میبینی با همه تلاش و استعدادت بازم نمیتونی پیشرفت کنی و رویاهات دارن از بین میرن ؟ حالا چی میشه اگه این بین، یه برگ برنده بزرگ پیدا کنی! چیزی که استفاده ازش ریسک بالایی داره و حتی جونت رو به خطر میندازه ، چطور ازش استفاده میکنی ؟ داستان درمورد لولی برنامه نویس جوان و پرتلاشی که اتفاقی قدرت کنترل زمان و دستکاری طول عمر آدما رو به دست میاره و کلاب زمان رو تاسیس میکنه ، کلابی که پر از شخصیت های برجسته و بزرگی از دنیای واقعی داخل مانهاس که همگی به دنبال یه هدف خاص برای توسعه و پیشرفت دنیا هستن. ولی اینکه چطور و با کمک چه افرادی رو میذارم به عهده خواننده های عزیز این کار.

بنظرتون اگه به یه فرد فقیر اما جاه طلب قدرتی بدی که کسی نتونه جلوشو بگیره چه اتفاقی میفته ایا جامعه انسان پیشرفت میکنه یا بلکه برعکس نابود میشه داستان درمورد پسری به نام لولی هست یه برنامه نویس با استعداد ولی فقیر که به امید پیشرفت توی کارش به پایتخت اومده ولی هیچ شانسی برای درخشیدن نداره اما یه روز یه قدرت به دست میاره که میتونه با جمع اوری طول عمر زمانو کنترل کنه حالا فکر میکنید چیکار میکنه اون یه کلابی میسازه که درش طول عمر خریدو فروش میشه حالا اون سعی داره با جاه طلبی هایی که داره چیزهایی که میخوادو به دست بیاره یا حتی اگه وجود نداره خلقش کنه