آخرین آپدیت ها

تو دنیایی که آدم‌ها می‌خوابن وارد سرزمین رها شده توسط خدایان می‌شن، چین فنگ، همه چیزش رو فدای خواهرش کرد، اما خواهرش بهش خیانت می‌کنه. هرچند، سرنوشت یه شانس دیگه به اون میده، و چین فنگ به ۹ سال پیش یعنی زمانی که بازی سرزمین رها شده توسط خدایان هنوز ظاهر نشده بود‌، برمی‌گرده. این دفعه چین فنگ تصمیم گرفت خواهرش رو رها کنه و روی قدرتمند شدن خودش تمرکز کنه.

وانگ شیائو ران تو یه تصادف توسط موجودی مرموز تسخیر شده و تو دنیایی پر از ارواح شیطانی بیدار میشه. تو زمان سختی که میگذرونه پسر نوجوانی ظاهر میشه که به زندگی برش گردونه. شیائو ران میفهمه همیشه شیاطین تو این دنیا وجود داشتن. برای بیرون کشیدن روح شیطانی از بدنش، مجبور میشه با اون پسر هم خونه بشه و تو راهی قدم میذاره که همراهش به جنگ شیاطین میره...

زمین تحت تأثیر انرژی ناشناخته‌ای قرار گرفته، هسته زمین منبسط می شود و بلایای طبیعی و روز آخرالزمان فرا میرسه. گرمای شدید، زلزله، فوران آتشفشان، سیل، سرمای شدید... بلایای طبیعی یکی پس از دیگری میان! سو چن در آخرالزمان تلاش کرد و در نهایت وارد منطقه امن شد، اما در نهایت توسط دوست دخترش خیانت بهش شد! دوباره متولد شد و به یک ماه قبل از پایان برگشت. این بار فقط برای خودم زندگی میکنم!

خیلی وقت پیش یه [دروازه] باز شد که ما رو به یه دنیای دیگه وصل می‌کرد. اونایی که [نشان] مخصوص روشون ظاهر شد و قدرتای ویژه گرفتن، معروف شدن به [جادوگر]. [بلاو] که یه جادوگر سطح یک از اوفین بود، بعد اتفاقی که [اون روز] افتاد، داره تاوان معروف شدنشو پس میده. یه روز یه قرارداد خیلی خاص بهش پیشنهاد میشه. قراره از پسر دوم خاندان اشرافی آرتیان تو [آکادمی جادویی هلیوس] محافظت کنه. و اینجوری داستان بلاو ش...

یئون وو پس از سال ها از بی خبری از برادرش، مطلع میشود که او فوت کرده است. همانطور که با از دست دادن برادر خود کنار می‌آمد یک ساعت جیبی به او داده میشود و به کمک آن ساعت جیبی متوجه میشود که پشت مرگ برادرش راز هایی وجود دارد. درحالی که برادرش در برج خدای خورشید مشغول رقابت بود به او خیانت شد و همین خیانت باعث مرگ او شد. حال یئون وو میخواهد از دانشی که برادرش برای او به ارث گذاشته استفاده کند تا برج...

آدم ها سه دسته اند. آدمای خوب ، آدمای معمولی و آدم های بد ؛ اما همه آدم های خوب خیلی خفن نیستند، همه آدمای معمولی هم خیلی معمولی نیستند، این قاعده راجع آدمای بد هم صادقه. این وسط اما یوو سانقون قراره بهمون نشون بده یک آدم شرور چطور زندگی میکنه. یک آدم شرور محض!

من خفن ترین قهرمان روی زمین بودم. "ولی اون مرده. چطور کسی که کشتیم تونسته برگرده؟" "نمیدونم. ولی اگه میتونه برگرده، بزار برگرده." واقعا بعد از ۲۰ سال برگشتم؟ " چرا اینقد خشکت زده؟ چی؟ کاری کرده که به وجدانت آسیب برسه؟" توی حرومزاده. فقط صبر کن.

جین هیوک که یه یوتیوبر بازی های ویدیویی است، تنها فردی هست که بازی [برج رقابت] را تمام کرده است، اما وقتی میزان محبوبیت این بازی کم می شود، گذراندن زندگیش تنها با پولی که از استریم کردن در میاورد غیر ممکن می شود. به همین خاطر مجبور به انجام هر کاری برای پول در آوردن می شود. اما یک روز، بازی [برج رقابت] به واقعیت تبدیل می شود و اگر کمتر از ۹۰ روز مردم بازی را انجام ندهند، بشریت نابود خواهد شد. جین...

یه پسر جوونی به اسم جین فری تصمیم میگیره که یه ماجراجو بشه تا پول زیادی به‌دست بیاره و خونواده‌شو شاد کنه. ولی موقعی که می‌خواست یه ماجراجو بشه، حافظه زندگی سابقش رو به‌دست میاره. دنیایی که جین فری داخلش به دنیا اومد و بزرگ شد، دقیقا مثل دنیای "هفت اعظم" بود، یه بازی مزخرف که تو زندگی قبلیش انجام میداد تا جایی که بهش "بازیکن سرسخت" می‌گفتن! با اینکه جین فری با زنده شدن یهویی خاطراتش گیج شده...

توسط استودیویی که <The Greatest Estate Developer> و نویسنده‌ای که <The Story of a Low-Rank Soldier Becoming a Monarch> را برای شما به ارمغان آورد! «تو یه نابغه‌ای.» جمله‌ای که توی بچگی شنید مثل سم بود. اِنکرید آرزوش این بود که یه شوالیه بشه، اما خیلی زود فهمید همه‌ش بیهوده‌ست. «می‌خوای با این سطح از مهارت یه شوالیه بشی؟» بعضی‌ها بهش خندیدن. «فقط تسلیم شو.» بعضی‌ها نصیحتش کردن که بیخیال شه. با این...

من ارباب شیاطین شدم، همون غول مرحله آخر تو یه بازی، اما... اگه به دنیای انسان‌ها حمله کنم؟ توسط قهرمان با سطح نهایی که خودم ساختمش کشته می‌شم. اگه حمله نکنم؟ ژنرالای شیطانیم که از گشنگی دارن تلف می‌شن، منو می‌خورن. ... پس تنها راه، کشاورزیه. اثری تازه از خالق مانهوای محبوب \"بهترین مهندس دنیا\"

میساتو کیوئیچیرو، رهبر قویترین گروه ماجراجویان به اسم «جویندگان طلایی»، توسط رفقای خودش به طرز فجیعی بر سر طمع خیانت دید و در حال مرگ رها شد. «من اینطوری نمیمیرم!!» تو لحظات آخر عمرش، طلسم تناسخ رو فعال کرد. و بالاخره به بیست سال بعد، به عنوان یه دانش‌آموز به اسم آسای کیوسوکه، دوباره به دنیا برگشت. کسی که دارای ویژگی «خلأ» بود. ویژگی «خلأ» همیشه به‌خاطر «بی‌خاصیتی» مسخره میشد، ولی کیوئیچی...

زیک دِرِیکِر، اولین نواده مستقیم خاندان اژدها کُشان در برانگیختگی ناموفق میشه. در عوض موهبت لازم برای شمشیرزنی، موهبت شفا دهنده نصیبش میشه، از خاندانش هم رانده میشه. بشدت برای قویتر شدن تقلا میکنه و با پایان غم انگیزی روبرو میشه. در لحظه مرگش، کلمات عجیبی پیش روی چشمانش پدیدار میشن: [ روح اژدهای باستانی بر عزم و اراده آنکه مقاومت کند نقش خواهد بست. ] [ قدرتی تغییر ناپذیر و موعود فعال شد‌. ] و...

"هرکاری میتونی برای زنده موندت بکن" دشمنان انسانها، "اژدها ها" بهشون گفته بودن که بزودی بدست اژدها ها منقرض خواهند شد. قبل از اینکه جهان از هم بپاشه، قدرتِ کسی که قرار بود دنیا رو نجات بده، یه یتیم جنگی، لی هان، بعنوان یک "سایکر" بیدار شد.

کار جدید استودیو طراح <Solo leveling> و <بازگشت قهرمان کلاس فاجعه> هیچوقت فکر نمیکردم که یه شکارچی بشم. خیال کردم هیچوقت فرصتش رو پیدا نمیکنم. ولی اینطور نبود. {"برج آزمون ها" تمام کاندیدهای مناسب در کره زمین را انتخاب کرده است.} {لطفاً درجه سختی خود را انتخاب کنید.} {پاداشهایی که در آینده دریافت میکنید با درجه سختی انتخابی نسبت مستقیم دارد.} الان بهم یه فرصت داده شده. اون هم یه فرصت ویژ...

قهرمان داستان، کیم چولسو، برای گذروندن زندگیش سخت کار میکنه. هم در دنیای واقعی به‌ عنوان کارگر دستی، و هم با بازی کردن و جمع کردن آیتم‌ ها برای فروش. بالاخره فرصتی براش پیش میاد تا به یه کلاس مخفی بره، به این امید که حتی یه بارم که شده تو زندگیش یه شانس بزرگ گیرش بیاد...! اما اون کلاس مخفی چیزی نیست جز... احضار کننده‌ گابلین‌ ها؟!

لحظه‌ای که شرکت اعلان مربوط به شخصی که در معرض تعدیل نیروئه رو دریافت می‌کنه، صدای غرشی شنیده می‌شه، انگار که آسمون فرو می‌ریزه و دنیا زیر و رو می‌شه. [ طبق تصمیمات این منطقه به فروش میره.] [ این امر منجر به تعدیل نیروی کار شده.] تعدیل نیرو برای ماموریت های زنده‌ای که افراد می‌تونن برای به دست آوردن قدرت‌های خاص داخلشون شرکت کنن! "حتی اگه این فقط یه شوخی معجزه آسا باشه، بازم با تمام وجودم تلاش می‌...

اون مهارت فوق‌العاده‌ای که هفت سال نتونستم ازش استفاده کنم، فقط به خاطر این بود که پنجره وضعیت من قدیمی بود؟! چرا تازه الآن فهمیدم؟! محاله از این قضیه بگذرم. می‌خوام همه چیزایی که از دست دادم رو جبران کنم! این‌طور بود که داستان بامزه و هیجان‌انگیز انتقام تجون لی با یه پنجره وضعیت جدید و اون مهارت شگفت‌انگیز شروع شد!

من زمانی اژدهای قرمز افسانه ای بودم و بر قله جهان ایستاده بودم. برای هزاران سال انسان ها، برادران و خواهران من رو سلاخی کردن. در نتیجه، گرفتن انتقام آرام آرام به تنها ماموریت من در این دنیا تبدیل شد. با این وجود، من شکست خوردم. در روز نبرد سرنوشت سازم با انسان ها، با بغض در قلب و جانم، شکست خوردم... اگه یه فرصت دیگه گیرم بیاد، انتقام برادران و خواهرانم ر.و میگیرم. اگه یه فرصت دیگه داشته باشم، این...

تو زندگی قبلیم مثل سگی بودم که افسارم دست صاحبم بود. والدینم رو به خاطر نداشتم و زندگیم به عنوان یه وسیله، بی روح و احساس سپری شد. زمانی که دیگه فکر میکردم بتونم ازش فرار کنم، بطور بی رحمانه و وحشتناکی توسط اربابم کشته شدم. فکر میکردم که دیگه زندگیم به پایان رسیده باشه ولی وقتی دوباره چشمهام رو باز کردم، به عنوان کوچکترین فرزند قویترین خانواده قاره متولد شده بودم. برای انتقام و همچنین محافظت از کس...