جستجوی پیشرفته

اضافیا هر روز به روش‌های مختلف تو بازی [نبرد شیاطین 3] کشته می‌شن. ایوان هم وقتی وارد بازی شد یه اضافی بود. اما بعد تصمیم گرفت بشه همونی که هیچوقت نمی‌میره.

لو چن تست فیزیکی بازی غیرطبیعی داشت، واکنش عصبیش کند شد و حافظه؜ش از دیروز رو از دست داد. اون توسط لایه؜هایی از اسرار احاطه شده بود. وقتی که قفل یه حرفه؜ خاص توی بازی رو باز کرد و آماده بازگشت به اوج بود، ولی بعد یه حادثه دیگه رخ داد…

ژو کوئه داستان ما پسریه که توی بدن همسر دختر امپراطور تناسخ پیدا میکنه، همسری که یتیم بوده و توسط امپراطور و دخترش پذیرفته شد ولی بهش خیانت شد و با گرفتن هسته پالایشگریش، کشته شد، حالا ژو کوئه با قدرت سیستم و خاطرات بدن فعلی و گذشته‌ش در پی انتقام و رسیدن به آرزوهاشه...

ژو یون‌وِن که به سختی از مبارزات جین‌گنان جان سالم به در برد، روح دو نفر از قویترین رزمی کاران جهان، اولین شیطان بهشتی فرقه شیطانی و هوین‌ینگ، ششمین ریش سفید معبد شائولین را وارد بدن خود کرد و به عنوان ویرانگر بهشتی دوباره متولد شد. این داستان سفر ویرانگر بهشتی برای تبدیل شدن به موجودیت مطلق جهان است!

چند سال پیش، هیولاهایی که از بُعد های مختلف به دنیای ما اومدن و انسان هایی با توانایی های خاص ظهر کردن. ایکوما که کلاس دزد رو انتخاب کرده بود خیلی زود قوی شد و به کلاس S ارتقا یافت. ولی، تانوایی هاش اونو ناکام گذاشتن و امیدش رو از دست داد. در روز سرنوشت ساز، شهر ایکوما مورد حمله یه اژدها قرار گرفت. ایکوما سعی کرد اژدها رو شکست بده، ولی حتی نتونست روش خش بندازه. با این حال، به صورت معجزه آسایی موفق...

امکان نداره که بعد تناسخ به یه دنیای مرموز آسمانی به یه رهبر فرقه بدرد نخور تبدیل شده باشم! یه زمان از اونایی بودم که کل پولامو خرج بازی خریدن میکردم، و حالا تو دنیای بازی تناسخ پیدا کردم. تو این دنیا، باقی بازیکنارو به زیردستای خودم تبدیل کردم، حتی نقش اصلی داستانو! تو چاخان بافتن رودست ندارم.

قاتلی که بهش خیانت شده بود، برمیگرده! ولی...هیچکس منو نمیشناسه؟! "پس دوباره قویترین میشم!"

لین یوئه به دنیای دیگری سفر کرد، اما نفرین شد که صد هزار سال همان روز را زندگی کند. هر کاری می کرد، صبح روز بعد همه چیز از نو شروع می شد. در صد هزار سال، او همه چیز را یاد گرفت و به قدرت زیادی دست پیدا کرد. اما در آخرین روز صد هزار سال، او کاری کرد که همه چیز را تغییر داد. او نامزد هفت پادشاه شیطان را دزدید و دست پسر بزرگ، بزرگ ترین استاد را قطع کرد. پس از این اتفاق، او متوجه شد که نفرینش شکسته شد...

خون هیولا در رگش وقتی از مرگ بیدار شد منفجر شد! هیولاهایی که فقط در افسانه ها وجود داشتند در قرن بیست و یکم در وسط یک شهر ظاهر میشوند، ساختمان ها را خراب میکنند و به انسان ها آسیب میرسانند. گروهی از انسان ها با توانایی های خارق العاده در برابر آنها ایستادگی میکنند! داستان نارو، پسری رانده شده که با هیولاها مبارزه میکند.

چو سئو چئون با این که با خوش شانسی از دوران جنگ عبور کرد و به رهبر قبیله هواسان تبدیل شد اما باز تمام زندگی اش را با پشیمانی و تردید گذراند. زمانی که در تخت خود منتظر مرگ اجتناب ناپذیرش دراز کشیده بود، با باز کردن چشمان خود می دید که به گذشته خود برگشته است...

در جهانی باستانی که رزمی کاران نسبت به باقی انسان ها برتری دارند، اوسئونگ تنها کاری که از دستش بر می آید نگاه کردن به استادش است که به دلیل اتهام نادرست برای استفاده از هنرهای رزمی ممنوعه بصورت وحشیانه ای مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد. او با این که دلیرانه مبارزه می‌کند اما باز هم نمی تواند مسئولین این اتفاق را بکشد و با مرگ خود روبرو می شود. اما سرنوشت نقشه های دیگری برای او داشته است... جای تمام ش...

زیباترین زنان رو به دست اورده، سوار سریع ترین اسب شده، قوی ترین سلاح تو دستاشه، یک تنه ۱۸ جاده ی گوان دونگو رو مسدود کرده، تنهایی جلوی ده هزار نفر ایستاده. مردم میگن اگه لو بو نمی مرد، هیچ هرج و مرجی هم بوجود نمی اومد. از ریاکاری های دنیا خنده ام می گیره؛ جز فنگ ژیان دیگه هیچ قهرمانی وجود نداره. بیش از هزار بار تناسخ یافته و زندگی های مختلفی رو تجربه کرده و با فولاد یکی شده. لو بو فنگ فعلی میتونه...

جهان رو به پایان است. هیولاهای افسانه‌ای همه جا هستند. مردم را میخورند، خیابان‌ها را فتح میکنند، و ساختمان‌ها و ایستگاه‌های مترو را به سیاهچال ها تبدیل میکنند. اگر میتوانستید در این جهان رو به نابودی شغلی انتخاب کنید، چه چیزی را انتخاب میکردید؟ بعنوان یه «جادوگر تاریک» ویرانی محل بازی و مرگ دارایی منه.

[کاری دیگر از نویسنده کارهای <نکرومنسر مصیبت بار و نکرومنسری با آمار قدرت حداکثری>!] این یه بازی خیلی سختیه، اگه توانایی های کافی نداشته باشی، نمیتونی حتی فرار کنی!

"استاد، درس بعدی چیه؟!!!" ... یک فاجعه‌ای که زمین را تحت تاثیر قرار داد، [تاثیر پورتال] باعث شد که پارک هیون سو، شخصیت اصلی داستان، پدر و مادرش رو از دست بده. تنها عضو خانواده‌ای که براش باقی مونده، برادر کوچیکشه که اکنون در کما به سر میبره . به منظور حفاظت از برادر کوچیکش، اون تمام تلاشش رو میکنه اما به عنوان یک پشتیبان ناتوان، همیشه مورد تنفر بقیه قرار میگیره... و در همین حین ناجی هیون سوو به...

در آن شب تنهایی که در بیمارستان در حال مرگ بود، از ترس مرگ و میل به طعم زندگی، ذهنش به طور بی‌سابقه‌ای سرشار از احساسات مختلف شد. میاستنی گراویس - یک بیماری لاعلاج که در آن عضلات فرد به آرامی تحلیل می رود تا روزی که دیگر نمی‌تواند حرکت کند و فقط اشک می‌ریزد. "یعنی من دارم میمیرم؟" وقتی دوباره چشمانش را باز کرد، درست در وسط یک سوء قصد بود و به داخل بدن یک نوزاد دو ساله رفته بود. او به عنوان فرزند ن...

شیاطین به دنیای واقعی هجوم آوردن، نابودی جهان نزدیکه!! بازیکن وانگ یان در واقع کلاس شخصیت بازی رو به ارث برده؟ شروع از صفر؟ بازیکن رتبه برتر سابق میتونه دوباره به این بازی بقا واقعی در این مرحله ویرانگر جهان حمله کنه؟

یه چن در سرزمین مقدس سرنوشت جاودانه در قاره آسمان وسیع متولد شد و پسر لرد برتر شد. هفت خواهر ارشد زیبا بالای سر او هستند که هر کدام زمینه های تخصصی خود را دارند. پس از اینکه یه چن انگشت طلایی سیستم ورود را به دست آورد، تزکیه او به پایان رسید و او به سرعت به رهبر سرزمین مقدس سرنوشت جاودانه تبدیل شد و مورد لطف چندین خواهر ارشد قرار گرفت. پس از کمک به سرزمین مقدس ژیانیوئان برای حل تهدید گروهی از فرق...

پس از چندین سال انزوا، سطح تزکیه یی شن افزایش پیدا کرده، قدرتش بیشتر شده و بدن فیزیکی اون جاودانه شده. با این حال! لحظه ای که از دروازه کوه بیرون رفت، کاملا مات و مبهوت شد. شاگرد اول: ملکه یک فرقه شیطانی، فرماندهی میلیون ها تهذیب کننده اهریمنی رو به عهده داره و در آستانه ی برگزاری مراسم قربانی ـه. شاگرد دوم: قاتل بدنام خونخوار. تا زمانی که بهش پول بدین، هر ماموریتی رو قبول میکنه... دستانش به خون ا...

نقشای اصلی یه داستان همیشه از اول مشخصه. مهم نیست چقدر سخت نقشای فرعی تلاش کنن، آخرشم اونا فقط یه نقش فرعین. اونوقت، زمانی رسید که همه چیز تغییر کرد. [لئون، فکر میکنی باکفایتی؟] شمشیر مقدسی که باید قهرمان وحی رو انتخاب می‌کرد اومد سراغش. چی؟ تو بی استعدادی، فقیری، و هیچ مقامی نداری؟ نگران نباش! قهرمانی که میتونه هرچیزی رو با شمشیر مقدس حل کنه اینجاست! "... یه زمانی بود که منم اینجوری فکر میکردم."...