Monsters

در آخرین نبرد با پادشاه نژاد اژدها که انسان های بیشماری رو قتل عام کرده بود، راد دناتوس همرزمان و برادرشو از دست میده... و درحالیکه خودش هم بشدت زخمی شده با آخرین توانش یه اژدهای بی نام و نشون که در برابرش ظاهر شده بود رو میکشه و وقتی دوباره چشماش رو باز میکنه، میبینه که به روز اول شروع دانشگاهش برگشته...

من اون آدمی که فکر می‌کنن نیستم. من، دیون هارت، یه آدم ضعیفم که هر وقت استرس داره خون بالا می‌آره. ولی، در عین حال، من کنت هارت هستم، کسی که راجع بهش دچار سوءتفاهم شدن و فکر می‌کنن خیلی قویه، برای همین همه ازش می‌ترسن.

این ۱۰۱ـمین تناسخشه! این زندگی هم فانتزیه؟ یه فانتزی دیگه؟ در حالی که ناامید شده بود، زمزمه مادرش رو شنید. او کوچکترین شاهزاده بدون حق وراثته؟ و هیچکس بهش اهمیت نمیده؟ هوررااا! این زندگی مثل آب خوردنه. او دیگه از نجات دادن دنیا و از جنگیدن برای آرمان و آرزو خسته شده. اون چی میخواد؟ یه زندگی که فقط از شیرینی عسل لذت ببره!

سئوجون، که برای پرداخت بدهی والدینش و رفتن به یه آموزشگاه شکارچی، کار میکرد؛ کارش به جایی کشید که مجبور شد به خاطر یه حادثه‌ی ناگوار تمام پس‌اندازشو خرج جراحی کنه. در اون لحظه‌ی نا امیدی، یک تبلیغ عجیب پخش شد. [تو هم میتونی یه صعود کننده بشی!] چون چیز دیگه‌ای برای از دست دادن نداشت تصمیم به ثبت نام گرفت. [آقای کیم سئوجون] به آموزشگاه فراصعود خوش اومدی. این آموزشگاه نسبت به بقیه در یک 'عالم' کام...

«برترین مانهوای سال ۲۰۲۰ در کره جنوبی» احمق آموزشکده وسترود، مایه شرم خاندان بلیک...فِرِی بلِیک پس از تحمل سختی های زندگیش مرگ رو انتخاب میکنه. اما الان، روحی جدید در او دمیده شده. " این بدن کوفتی دیگه واسه کیه؟ باید روش کار کنم. " لوکاس تِرومَن، جادوگر اعظم شانس گرفتن انتقام با جسم فِرِی بلیک را بدست آورد و این گونه داستان نبرد جذاب جادوگر اعظم با دشمنانش پس از ۴۰۰۰ سال ادامه پیدا می کند!

بعد از احضار شدن به دنیای دیگه، هانسونگ تمام زندگی‌ش رو بعنوان شکارچی هیولا رده تریپل-اس در خدمت امپراطور بود. بعد از سختی‌های بیشمار، هانسونگ جونش رو از دست داد و بعنوان اولین پسر دوک جکسون، 'دِل'، به زندگی برگشت. اون پسر بهترین جادوگر سیاه سرزمین و رهبر برج سیاه بود، دوک سیاه شد. 'امپراطور رو با دست‌های خودم نابود میکنم.' شمشیرزنی، جادو، و هنر استراتژی. با پیش‌زمینه دانش و زکاوت زندگی قبلی‌ش،...

خدمتکار فروتن، جاون یوب، معتقده که «ارباب خانواده اش احمقه»، نه از نظر اعمال، آموزش یا تصمیماتش. با گذشت زمان، اون پسران ارباب خانواده را نگاه میکرد که توسط همسر شیطان صفت ارباب خانواده مورد آزار و اذیت قرار میگیرن. پس جاون یوپ چیکار میتونه بکنه، از دور نگاه میکنه یا بخاطر کمک به بچه های یتیم مداخله میکنه.

من خفن ترین قهرمان روی زمین بودم. "ولی اون مرده. چطور کسی که کشتیم تونسته برگرده؟" "نمیدونم. ولی اگه میتونه برگرده، بزار برگرده." واقعا بعد از ۲۰ سال برگشتم؟ " چرا اینقد خشکت زده؟ چی؟ کاری کرده که به وجدانت آسیب برسه؟" توی حرومزاده. فقط صبر کن.

در جهانی باستانی که رزمی کاران نسبت به باقی انسان ها برتری دارند، اوسئونگ تنها کاری که از دستش بر می آید نگاه کردن به استادش است که به دلیل اتهام نادرست برای استفاده از هنرهای رزمی ممنوعه بصورت وحشیانه ای مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد. او با این که دلیرانه مبارزه می‌کند اما باز هم نمی تواند مسئولین این اتفاق را بکشد و با مرگ خود روبرو می شود. اما سرنوشت نقشه های دیگری برای او داشته است... جای تمام ش...

آدم ها سه دسته اند. آدمای خوب ، آدمای معمولی و آدم های بد ؛ اما همه آدم های خوب خیلی خفن نیستند، همه آدمای معمولی هم خیلی معمولی نیستند، این قاعده راجع آدمای بد هم صادقه. این وسط اما یوو سانقون قراره بهمون نشون بده یک آدم شرور چطور زندگی میکنه. یک آدم شرور محض!