-
خلاصه داستان عصر یخبندان شروع شد، آخرالزمانی سخت و طاقتفرسا. کسی که پنهانی دوستش داشتم، بهم خیانت کرد و من رو کشت... بعد از اینکه به گذشته برگشتم، یه توانایی جادویی به دست آوردم. خوراکیهایی که خوردم، یهویی تبدیل به گیاه شدن و تونستم گوشت رو با دستام بزرگتر کنم... میون این همه بحران، اندفعه میخوام برای خودم زندگی کنم!دونیت سیستم دونیت جهت حمایت از تیم ترجمه و تولید است. این حمایت باعث افزایش سرعت انتشار و ادامه کار میشود. - شخصیت های این داستان واقعی نبوده و ساخته ذهن نویسنده میباشد
-
- در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد A_G KING10 مرداد 1403رتبه کلی7.25/10داستان این مانهاوا بر اساس آخرالزمان زمستانی هست که در یک روز دمای هوا بشدت پایین میاد و برف و کولاک سنگینی روی زمین میاد با اینکه هنوز دلیل این کاهش دمای ناگهانی تا به اینجای مانهوا معلوم نیست، شخصیت اصلی هم توسط کسی که دوستش داره فریب میخوره و توسط دوست پسر اون شخص کشته میشه، ولی دوباره تناسخ میکنه و یک قدرت عجیب غریب پیدا میکنه که به مرور معلوم میشه. داستان تا اینجا چیز خفنی نبوده و چیز خاصی و به قولی (unique)نبوده ولی چیز سرگرم کنندهای هست. با اینکه داستان چیزی نیست که ذهن رو درگیر خودش کنه ولی به نوبه خودش جذابه. -
-