+99 Wooden Stick

در سراسر جهان، هیولاها ناگهان ظاهر شدن. تنها کسی که تونست بشریت رو از "فاجعه" نجات بده، "حکیم بزرگ"، ایچیکامی آتسومو بود. ولی علیرغم رضایت از مرگش، در بدن پسری که می‌خواست خودشو بکشه چون مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود، به اسم کوساناگی میناتو تناسخ پیدا کرد. آتسومو که پنجاه سال بعد در ژاپن از خواب بیدار میشه، از دیدن دنیایی آروم شوکه میشه و جادو در اون زمان نسبت به زمانی که اون زنده بود خیلی ضعیف...

دان ووسونگ، مردی که یه زمانی فقط با تکیه به مشت‌هاش تو جیانگهو می‌چرخید، خیلی ناگهانی به دست فرقه شیطانی به پایان راهش میرسه. بعدش، چشم باز می‌کنه و خودشو تو بدن پسر ارشد گروه تجاری پولدار «ایونها» پیدا می‌کنه. «دنبال در رفتن از زیر بار بدهی و کینه نیستم. بدهی رو باید پس داد. کینه رو هم باید صاف کرد.» با اینکه بدن جدیدش جز پول و پله چیزی نداشت، دان ووسونگ با پشتوانه همین ثروت عظیم و هنرهای رزمی...

هنری موریس که به بالاترین سطح جادوگری یعنی حلقه هشتم دست پیدا کرده بود و از جادوی خود برای خیر و پیشرفت امپراطوری استفاده میکرد با به قدرت رسیدن پسر امپراطوری قبلی به اتهام خیانت اعدام میشود. لحظاتی بعد هنری از خواب بیدار میشود اما نه در بدن خودش. اگرچه نام صاحب این بدن نیز هنری است اما او پسر بی عرضه و حقیر یک بارون است هنری برای گرفتن انتقام خود از امپراطور فاسد شروع به قوی تر کردن بدن جدید خود...

این یک داستان مضحک بود، داستانی که من خجالت می‌کشم اون رو رمان بدونم. با این حال، این دقیقا همون چیزی بود که من توش تناسخ پیدا کردم. راسن مایتن، روحم تو این شخصیت تناسخ پیداکرد ، یک شرور بدبخت که در 17 سالگی اعدام شد. الان، به عنوان نویسنده و خالق، سرنوشت شخصیت راسن مایتن رو تغییر میدم!

داستان‌های فروزیمار قهرمان، رمانی درباره شکست و بدشانسی یک جنگجوئه." که هیچی بلد نیست" پادشاه کتاب رو کنار گذاشت و با خیالی آسوده این جهان رو ترک کرد ولی وقتی دوباره چشمامو باز کردم، فقط چند خط داخل داستان نوشته شده بود و اون تبدیل به شاهزاده‌ای زندانی شده بود که از همون لحظه حضورش آماده تجربه مرگ بود

یه انسان حقیر در حدی ترفیع رتبه پیدا می‌کنه که به یه خدا تبدیل میشه و بهش لقب" غروب خدایان" رو می‌دهند. ولی اون بعد از تبدیل شدن به یه خدای منفور و شیطانی همه چیزش رو از دست میده. صورت فلکی اش، ایمانش و موقعیتش. از خدا بودن خلع میشه و قدرت های الهیش ناپدید میشه. " می‌خوام باهام کار کنی." دقیقا در همین زمانه که فاناتوس، ارباب دنیای زیرین، دست یاری اش رو به سمت اون دراز می‌کنه... "غروب خدایان...

بدون پیروزی، زنده موندن غیرممکنه. ماجین وول، رزمی کار دیوانه، واسه اینکه قوی‌ ترین موجود زنده شه، یه زمانی دنیای رزمی رو تبدیل به یه دریای خون کرد. ولی بعد یه نبرد حماسی با پنج استاد بزرگ دنیا، مهر و موم شد. هزاران سال گذشته... و حالا، از خواب بیدار میشه - نه رو زمین، بلکه رو یه سیاره غریبه. اینجا، تو GSP، یه تورنمنت رزمی جهانی که هر 100 سال یه بار برگزار میشه، آماده میشه تا دوباره با قوی‌ترین جنگ...

من به رمانی که نوشتم منتقل شدم. برای تغییر پایانی که برای نابودی مقدر شده، باید تبدیل به شرور "شین کانگ هو" بشم و از قهرمان قویتر بشم!

گروه شکارچی‌ های وایت لوتوس، قویترین انجمن شکارچی در دنیا، به عنوان قهرمان‌ هایی شناخته میشن که اربابان شیطان رو شکست دادن. اما قدرت واقعیشون از جایی تاریکتر میاد — اونم از بی‌ رحمی و شکنجه‌ غیر انسانی. اونها ماکوتو و مینوری، دوتا خواهر و برادر نامیرا رو اسیر کردن و بارها و بارها کشتنشون تا با استفاده از اونها امتیاز تجربه بگیرن. این خواهر و برادر که هم دنبال زنده موندن بودن و هم انتقام، تصم...

روش قویتر شدن من تا دلت بخواد ساده و راحت ئه، خوردن. لازمه که باتوجه به مهارت انحصاریم آرتیفکت بخورم، ولی خب تا قبل رجعت دیر به چگونگی استفاده موثر و مفید از این قابلیت ام پِی بُردم، ولی حالا که رجعت کردم، می تونم هرچقدر که میخوام بخورم، درسته؟