-
ارسال شده توسط تیم Reaper
خلاصه داستان یه شبه کل دنیا قفل کرد و عصر یخبندان شروع شد! کاراکتر اصلی ما، «گوین کلارک»، تو زندگی قبلیش خیلی بدبخت بود و از سرما و گشنگی تلف شد. ولی شانس درِ خونشو زد و یهو چشم باز کرد دید برگشته به یک ماه قبل از فاجعه! این بار دیگه فرق داشت. چون گوین تهِ داستان رو میدونست، مثل چی شروع کرد به جمع کردن آذوقه. از شیر مرغ تا جون آدمیزاد انبار کرد، یه سری قدرت خفن به دست آورد و یه پناهگاه فول امکانات واسه خودش ساخت. حالا تصور کن: مردم بیرون دارن برای یه تیکه نون یخزده همدیگه رو تیکه پاره میکنن، ولی آقا گوین لم داده تو پناهگاه گرم و لاکچریش و داره سقوط تمدن رو با پاپکورن تماشا میکنه! مالک یه بهشت کوچیک وسط یه جهنم یخی!دونیت سیستم دونیت جهت حمایت از تیم ترجمه و تولید است. این حمایت باعث افزایش سرعت انتشار و ادامه کار میشود. - شخصیت های این داستان واقعی نبوده و ساخته ذهن نویسنده میباشد
-
مترجم ها تایپستر ها کلینر ها - در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد -
-