Urban Fairy King

تو دنیایی که پرورش جسد رونق داره، توسط فرد شروری به چن یوان خیانت میشه. به طور غیر منتظره‌ای سیستم استخراج همه چیز رو بیدار میکنه، که بهش این امکانو میده تا پرورش، تکنیک‌ها، انرژی معنوی و چیزای دیگه رو از هر موجود مرده‌ای استخراج کنه. "پس، اگه بکشمش، پرورش چندین دهه‌اش مال من میشه؟ " با کمک سیستم، چن یوان سفرش رو شروع میکنه تا با هیولاها مبارزه کنه، سطحش رو بالا ببره و متحدان قابل توجهی پیدا کنه،...

بعد اینکه بعنوان ارباب شیاطین دوباره متولد شدم، برای برترین شدن توی دنیا فقط میتونم هنرهای رزمی زنا رو کپی کنم؟ وایسا، این روش چرا انقدر منکراتیه؟ استاد! خاله رزمی کار! خاله ارشد رزمی کار! هر سه تاتون منو ببخشین، دیگه بدنم تحملشو نداره!

جیانگ‌هان به مدت صد سال زندانی یک زن سلطه‌جو بود که اون رو مجبور به تهذیب دوگانه می‌کرد. اون بخشی از روحش رو جدا می‌کنه تا از لونه‌ اون ببر فرار کنه! بعد از فرار تو یه بدن جدید تناسخ پیدا می‌کنه و توی این زندگی سعی می‌کنه تا قبل از اینکه اون زن دوباره پیداش کنه قوی‌تر شه و بتونه اون رو مطیع خودش کنه!

با آغاز آخرالزمان همه چیز عوض میشود و بشریت از بالای زنجیره ی غذایی سقوط میکند و تبدیل به چیزی جز مورچه هایی در حال تقلا نمیشود. غارت و قتل عام همه جا را پر میکند. این جهنمی برای مردم معمولی است اما بهشتی برای تکامل یافتگان. با ویروس امپراتور حشرات و بدست آوردن قدرت تکامل، من حاکم این سرزمین خرابه میشم!

چیائو یو وارد دگر جهان میشه و کلاس اسرار آمیز نکرومنسر رو بدست میاره. قدرت روحی برابر با صفر و توانایی ای منحصر به فرد سبب میشه چیائو یو توانایی کاربردیش رو روی آمار قدرتش اعمال کنه! کی گفته یه نکرومنسر نمیتونه مبارزه فیزیکی انجام بده؟ همینطور پیش میره و با یه مُشت یورمانگاندر رو از پا در میاره و دنیا رو به آشوب میکشه. حاجی! تو یه نکرومنسری، مُرده احضار کن، این کارا چیه!؟

کل خاندان یه دچار نفرینی شدن که یه نشون سیاه باعث عذاب و بعد 10 سال موجب مرگشون میشه بعد مرگ اکثر خاندان در لحظه آخر تانگ مینگ بصورت اتفاقی با یه زن شب رو میگذرونه و اون نشون سیاه محو میشه ولی برای اینکه دوباره نفرین برنگرده نیاز به زن بیشتری داره...

وقتی آخرالزمان رسید، توی اون تاریکی ناامیدکننده، گو چینگ‌شان از زمان و فضا جدا شد و برگشت به دنیایی که هنوز نابود نشده بود. مصمم بود سرنوشتش رو عوض کنه. اما هرچی زمان گذشت، کم‌کم فهمید که آخرالزمان به اون سادگی‌ها هم نیست که فکر می‌کرد...

بای فنگ به یک بازی دوستیابی باستانی به سبک چینی منتقل شد و به ارباب شیطان، بای چینگلینگ تبدیل شد. بای چینگلینگ در بازی خونسرد و بی رحمه. او برای جستجوی جاودانگی، راه گو را پرورش می دهد، عروسک های خیمه شب بازی انسان را می سازه و انواع شرارت هارو انجام میده. نفرت انگیز تر این است که سه شاگرد زن خیره کننده که عاشقش شدن، رئیس‌های شرور در مسیرهای «عشق خالص» و «سقوط شیطانی» بازی هستند! در چنین وضعیت ناا...

در میان قلمروهای مختلف، اون مردانه ترین و خوش تیپ ترین خدای شیطانی تاریخه! زی یان، بی همتا از خونه روباه مکار، چی ژی سی سر در میاره. برای جلوگیری از تموم نشدن انرژی درونیش، بین دنیا های مختلف سفر میکنه یک فرزند خدا رو میکشه و پیمان یانگ یی رو قبول نمیکنه... این داستان چطوری خدای شیطان شدنه.

″هان هائو جوان متوجه شد که دوست دخترش تصمیم گرفته وسیله بازی یه مرد پولدار بشه. بعد از اینکه مثل یه لاستیک زاپاس، بی مصرف بود؛ تونست از طریق یه بدبختی، برکت بدست بیاره و برنده قوی ترین سیستم پرورش جاودانه بشه. با دیدن از طریق "نماد چشم انداز ها" و "جین چوانگ دان" میتونه همه بیماری ها رو درمان کنه، اما ایا زنان هم میتونن قدرت جادویی بدست بیارن؟″ خب، میشه گفت که کل سیستم توی دستمه، من کلشو دارم.