آخرین آپدیت ها

یونگاک که با وجود قهقرایی های مکرر نتونست جهان رو نجات بده، تصمیم میگیره تو بازگشت بعد، ناجی بودن رو کنار بزاره. ولی شاگردهایی رو قبول میکنه...و جهان همچنان نجات پیدا میکنه؟! ناجی میتونه لیست آرزوهای خودش رو برای استراحت برآورده کنه؟

وانگ شنگ خیلی غیرمنتظره توی شب قبل از افزایش ناگهانی انرژی زمین و آسمان دوباره متولد میشه. “من دیگه نمی‌خوام مثل زندگی گذشتم سطح متوسط داشته باشم و بقیه منو ریزببینن.” و خب، تصمیم می‌گیره که به کوه وودانگ بره تا از یکی از استادان بزرگ در زندگی گذشتش هنرای رزمی یادبگیره. و به این ترتیب زندگی روزمره‌ی اون در مسیر رسیدن به جاودانگی آغاز میشه …

چن ژیائو که به بیماری کشنده ای مبتلا شده بود، به دنیایی از تهذیب کنندگان منتقل شد و توانایی جذب نیروی عتیقه رو به دست آورد. هرچی عتیقه های بیشتری رو لمس کنه، قدرت های بیشتری به دست میاره و بیشتر درمورد اسرار جعل کردنشون میفهمه. هنرهای رزمی، عتیقه های کمیاب و اقامتگاه های اسرارآمیز، من همه شون رو میخوام!

شخصیت اصلی، کوآک چونگ، که از زمان تولد یه یتیم بود و به فلج اطفال مبتلا شده بود و یکی از پاهاش دچار معلولیت بود، برای گذران زندگی به تاجرایی که از غرب میومدن کیک برنجی میفروخت و مردم همیشه آزارش میدادن تا اینکه یه روز در راه برگشت به خونه یه چراغ قدیمی پیدا میکنه و...

دو رگه موجودیه که بین یک فرشته و یک شیطان متولد شده و گفته می شه که قدرت کافی برای منفجر کردن جهان رو در لحظه بیدار شدن داره. اون شخص پسریه که تنها دغدغه ـش خوردن گوشت با برنح تفت داده شده  و داشتن یه زندگی ساده است. اما فرشتگان و شیاطین که هرکدام به دنبال جذب این قدرت هستند به دنبالش میرن و هر کدوم کاری میکنن تا اونو پیش خودشون  نگه دارن. "من فقط تنها آرزوم خوردن گوشت با برنج تفت داده شدست ولم کن...

جایی که کشتن آدما برای شهرت عادیه، من 7 سال در موریم زندگی کردم، وضعیت اسفناکی داشتم و کارهای کثیف زیادی انجام دادم. ولی برای بقا لازم بود هرکاری میتونم انجام بدم، درآخر از خط قرمز عبور کردم و مرگ در راه قویتر شدن رو تجربه کردم، ولی وقتی چشمام رو باز کردم، همه چیز مدرن بود! الان زمین به یه دنیای فانتزی به اسم پانگه آ متصل شده؟! و کلاس من تو کل این دنیا تکه؟ بزار یبار دیگه شانسمو امتحان کنم!

آسمان به رنگ خون سرخ میشود و شیاطین دنیای دیگر شروع به هجوم به زمین کردند. وِن‌یو که در گذشته با سختی‌های بیشماری رو به رو شده بود، بعد از مرگ به روز اول آخرالزمان برگشت. اینبار تبدیل به ارباب روح میشود و سفر خود را برای تغییر سرنوشتش در دومین فرصت زندگی‌اش شروع می‌کند.

وقتی هیولا ها همه چیز را از او میگیرند، زندگی یک پسر زیر و رو میشود. هیولا ها او را به عنوان منبع بی پایان غذا به دلیل توانایی احیا کننده اش اسیر میکنند. سال ها دندان قروچه میکند و به دنبال انتقام است. با این حال، او فاقد قدرت شکست دادن هیولاها و به دست آوردن آزادی است ....

"تو چرا باید به اون گیمرای مفت‌خور اهمیت بدی؟" سئوساهیوک، یه بازی‌ساز بود که بیخیال کیفیت کارش شد و تمرکزشو گذاشت رو محتواهای فروشی. ولی چرا یه شب به‌خاطر طمع‌کاریش، از کار زیاد مُرد؟ وقتی چشامو دوباره باز کردم، شاید این شانس بود که ازپس بدشانسی بهم رو کرده بود... 'این همون بازی‌ایه که مشغول ساختش بودم...!!' به عنوان یه طراح شیطان صفت که کارش آزار و اذیت گیمرا بود، اون بلاخره عاقبت کارشو دید:...

در آن شب تنهایی که در بیمارستان در حال مرگ بود، از ترس مرگ و میل به طعم زندگی، ذهنش به طور بی‌سابقه‌ای سرشار از احساسات مختلف شد. میاستنی گراویس - یک بیماری لاعلاج که در آن عضلات فرد به آرامی تحلیل می رود تا روزی که دیگر نمی‌تواند حرکت کند و فقط اشک می‌ریزد. "یعنی من دارم میمیرم؟" وقتی دوباره چشمانش را باز کرد، درست در وسط یک سوء قصد بود و به داخل بدن یک نوزاد دو ساله رفته بود. او به عنوان فرزند ن...

امپراطور آسمانی، لین دائو، در تلاش برای درک بالاترین درجه از قلب شمشیر، سطح تهذیب خودشو نابود میکنه تا از نو شروع کنه. ولی توسط وانگ ژیان اِر بهش خیانت میشه و تاج و تخت آسمانی تغییر میکنه. در لحظه مرگ، لین دائو میتونه بالاترین درجه قلب شمشیر رو درک کنه. روحش برای هزاران سال به خواب میره، تا اینکه بدن یه شاگرد رها شده که به عنوان سپر بلا به فرقه شمشیر الهی فرستاده شده بود رو تسخیر میکنه. لین دائو ا...

روز قیامت آغاز شده، زامبی ها شهر رو محاصره کردن، یه جوون معمولی که راز ترسناکی رو بر روی شونه های خودش حمل می کنه، توسط یک پسر معمولی از خواب بیدار شده و کنترل الهه و توانایی های جنگی اون رو به دست میاره. نیروهای اسرارآمیز در همه جهات هجوم آوردن و نبرد برای بقا شروع شده. جوون و الهه برای کشف وقایع ناگوار و اسرار اطرافشون، سفری رو برای کشف حقیقت واقعی آغاز میکنن.

شیاطین به دنیای واقعی هجوم آوردن، نابودی جهان نزدیکه!! بازیکن وانگ یان در واقع کلاس شخصیت بازی رو به ارث برده؟ شروع از صفر؟ بازیکن رتبه برتر سابق میتونه دوباره به این بازی بقا واقعی در این مرحله ویرانگر جهان حمله کنه؟

نویسنده ای که توی ازمون ملی رد شده توسط یه استاد هنرهای رزمی انتخاب میشه و بهش این وظیفه داده میشه که زندگینامه اون استاد رو توی یک کتاب ثبت کنه. درطول سفر، سون بین با افراد خارق العاده زیادی اشنا میشه و خیلی زود متوجه میشه که پا توی مسیر اون استاد گذاشته،به عنوان پادشاه هنرهای رزمی.

رتبه 1 "آگایا"، اولین بازیکنی که در بازی "داستان سیاه چال" به سطح حداکثر رسیده، تو ناامیدیه چون که آمار تجربه اون دیگه بالا نمیره. مهم نیست که آگایا چقدر حرکات عجیب و غریب انجام بده، ماموریت های بازی برای اون خیلی آسون به نظر می رسن. بالاخره آگایا به فکر راه حلی می افته. من ادای یه تازه وارد رو درمیارم و بازی رو از اول با استفاده از یه حساب دیگه شروع میکنم! آیا آگایا می‌تونه از بازی لذت ببر...

شی ووژو بعد از اینکه از سفرش برگشت فهمید که داماد خانواده شین شده و با همسرش توی عمارت پدرزنش زندگی میکنه! توی شب اول عروسیشون, نمیتونست چیزی که دیده بود رو باور کنه, چون بهترین دوست همسرش توی تخت خواب بود! بدشانسی ووژو اینجا تموم نمیشه, وقتی که برای خوردن غذا بیرون رفته بود, متوجه شد جایی که رفته فاحشه خونست! اما خدا اون رو توی بدبختی رها نکرد, ووژو یه کاسه سمسارا پیدا کرد که میتونست توی تذهیب به...

تولد دوباره؟ آخر همه چیز نزدیکه! هیچ کدوم از اعضای خانواده ام توی زندگی قبلی جون سالم بدر نبردن. این دفعه دوباره نمیتونه همون اتفاق بیافته! ژو ژو کل خانواده رو برای مبارزه با زامبی ها رهبری میکنه، نجات یافته ها رو جمع میکنه، امارت خانواده ی ژو رو گسترده تر میکنه، یه سیستم مستقل درست میکنه، و خانواده ی ژو رو قدرتمند میکنه! با زامبی ها مبارزه میکنه و مهارت های نجات رو تقویت میکنه!

در اخرین روز توی 19 سالگیم با یک خشونت ناخواسته زندگی من متوقف شد.و وقتی به گذشته برگشتم،تصمیم گرفتم که دشمنی باشم که شر رو از بین میبره.

"اگر درمانگری،فقط از پشت سر درمان کن" این طرز فکر همه در این دنیاست.شفا دهنده در بین جنگجویان بی ارزش ترین بوده است،اما قوی ترین مرد،" پادشاه شیطان" ، که هدف همه است.یک درمانگر است؟

"ترجیح میدی تا ابد فرار کنی، یا تا ابد قایم بشی؟" یک روز، پورتال هایی که "کانال" صدا میشدن در سرتاسر دنیا باز میشن، و ابعاد مختلف رو بهم متصل میکنن، وقتی که این کانال ها باز شدن، موجوداتی از ابعاد دیگه به زمین حمله کردن، و بشریت شروع به بیدار کردن توانایی های جادویی کرد. هرچند که، خیلی قبل تر از اینکه کانال ها باز بشن، قهرمان داستان یون مین جون همین الانشم میتونست از جادو استفاده کنه.