-
خلاصه داستان گنج های طلا و نقره وجود داشت…؟ نبودند! یعنی تهاجم دشمن بود و یا نبود، با استفاده از فرصت فرار وزیران به سمت طلایی که هدفش بود رفت. در زمانی که قصد تسلیم شدن را داشت در حالی که احتمال مرگ وجود داشت، به طور غریزی جلوی ملکه دوید و به جای ملکه با تیری برخورد. "وفادار، تو آخرین امید منی!" فقط یک فرصت به آخرین وفادار داده می شود، شما باید به گذشته برگردید و امپراطوری نابود شده را بازسازی کنید!دونیت سیستم دونیت جهت حمایت از تیم ترجمه و تولید است. این حمایت باعث افزایش سرعت انتشار و ادامه کار میشود. - شخصیت های این داستان واقعی نبوده و ساخته ذهن نویسنده میباشد
-
مترجم ها تایپستر ها کلینر ها - در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد -
-