-
ارسال شده توسط تیم Reaper
خلاصه داستان ستاره ما تو میدون مبارزه شکوفا شده بود، اما قبل اینکه بتونه کامل بدرخشه جونشو از دست داد. با این حال وقتی دوباره چشماشو باز کرد، فهمید که تو یه دنیای دیگه به عنوان دین سوگرس، جوانترین پسر یه کنت بااعتبار به دنیا اومده بود. استعدادی که پرورش داده بود... الان تنها محدود به یه زمینه نمیشه؟! استعدادی تو نیزهداری، آدمکشی، جادو، احضار و حتی شمشیرزنی که تو زندگی قبلیش نتونسته بود به خوبی یاد بگیره! اون بالاخره میتونه استعداد نامحدودش رو در آغوش خانواده ای که همیشه آرزوش رو داشت، پرورش بده. "نیزه داری! دین حتما باید نیزه داری رو یاد بگیره!" "چون نمیدونی مهارت های اختفا و آدمکشی چقدر بدردش میخوره این حرفارو میزنی؟" "جادو چیزیه که آینده داره، پدر، مادر!" "برای برادر کوچیکم... احضار هم گزینه خوبیه..." ...امم، این یه خانواده شاده، نه؟دونیت سیستم دونیت جهت حمایت از تیم ترجمه و تولید است. این حمایت باعث افزایش سرعت انتشار و ادامه کار میشود. - شخصیت های این داستان واقعی نبوده و ساخته ذهن نویسنده میباشد
-
- در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد -
-