آخرین آپدیت ها

"کار جادوگر مانع تمومه، نه؟ پس، چرا به سپاه جادوگر های سلطنتی پادشاهی ملحق نمیشه؟" تو 30 سال گذشته، یه مانع محافظ از پادشاهی در برابر نیرو های شیطانی محافظت کرد. اولش صد ها جادوگر مانع بودن که از پادشاهی محافظت می کردن، اما یکی یکی تعدادشون کم شد، تا اینکه فقط یکی، یعنی بلیک موند. بالاخره، روزی رسید که یه قهرمان پادشاه شیطانی رو شکست داد. اما، تو این دنیای پر از آرامش، جادوگر های مانع "بدرد نخور"...

من بخاطر برق گرفتگی دستگاه mc مردم و توی بدن شاهزاده هفتم امپراتوری مقدس به عنوان یه نکرومستر تناسخ پیدا کردم تمام مهارت هام توی بازی باهام به این دنیا اومده بود، ولی با چیزی که فکر میکردم فرق میکرد از جمله مهارتهام.

قدرتمندترین موجود زمین همیشه در آرزوی نبردیست که او را به هیجان بیاورد. او که از عشق به جنگ دیوانه شده، بدن یک دانش‌ آموز دبیرستانی را تسخیر میکند تا بار دیگر لذت مبارزه را تجربه کند. در همین حال، نگهبان زمین که توسط خدایان دیگر مهر و موم شده، میخواهد در بدن جدیدش قویتر شود و با آنها روبه‌ رو شود. آیا او میتواند با بدن تازه اش بر خدایان غلبه کند و همچنان از هیجان نبرد لذت ببرد؟

شاید برات عجیب باشه، اما الان روزهای پایانی دنیاست و مرگ در یک قدمی همه ماست. من یه پناهگاه آخرالزمانی دارم‌، اینکه چجوری اونو به دست آوردم و چه اتفاقی افتاده رو بعدا بهت میگم؛ حالا بگو ببینم، میخوای به پناهگاه من ملحق شی؟

پنج تا شاگرد دارم که یکی از یکی خوشگل تر و دلرباتر و فریبنده تر. ولی همشون شیطان های معروف و بدنامن؟! شاگردا، به خاطر جون استادتون یه ذره رحم و مروت داشته باشین!

در سراسر جهان، هیولاها ناگهان ظاهر شدن. تنها کسی که تونست بشریت رو از "فاجعه" نجات بده، "حکیم بزرگ"، ایچیکامی آتسومو بود. ولی علیرغم رضایت از مرگش، در بدن پسری که می‌خواست خودشو بکشه چون مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود، به اسم کوساناگی میناتو تناسخ پیدا کرد. آتسومو که پنجاه سال بعد در ژاپن از خواب بیدار میشه، از دیدن دنیایی آروم شوکه میشه و جادو در اون زمان نسبت به زمانی که اون زنده بود خیلی ضعیف...

در عصر حیوانات خانگی آسمانی مهم ترین موضوع قدرت حیوانات خانگی بود. با این حال افزایش قدرت حیوانات جنگجو همیشه روندی فرسایشی و کند داشت تا وقتی که یک فروشگاه حیوانات خانگی مرموز همه چیز را تغییر داد. یک اسکلت ضعیف میتوانست یک اژدهای عظیم الجسه را بعد از تمرین با یک ضربه شکست دهد!

در آخرین نبرد با پادشاه نژاد اژدها که انسان های بیشماری رو قتل عام کرده بود، راد دناتوس همرزمان و برادرشو از دست میده... و درحالیکه خودش هم بشدت زخمی شده با آخرین توانش یه اژدهای بی نام و نشون که در برابرش ظاهر شده بود رو میکشه و وقتی دوباره چشماش رو باز میکنه، میبینه که به روز اول شروع دانشگاهش برگشته...

[کاری دیگر از استودیوی خالق مانهوا The Dark Magician Transmigrates After 66666 Years] بِک لیکانگ، ارباب جوان خاندان بِک، یکی از هفت خاندان برتر دشت‌های مرکزیه. اون به بیماری گرفتگی رگ ماه مبتلا بود، برای همین نمی‌تونست کی جمع کنه و طول عمرش کوتاه شده بود. وقتی داشت روزای آخرش رو در آرامش سپری می‌کرد، یه گروه نقابدار بهش حمله کردن و در نهایت، خدمتکارش سوهوآ که براش مثل یه خواهر بود رو کشتن. لیکانگ...

ماگوس ورمیل یک آدم شرور بود - منفورترین استاد یک آکادمی جادو. و بعدا توسط شخصی به قتل می رسد. اگر روح گمشده ای از زمین به اسم نوآح وین نبود، دیگر خبری از اون نمی شد. نوآح که به بدن ورمیل منتقل شده، قدرت‌های طلسمی مرد و فهرست گسترده‌ای از دشمنان رو در اختیار می‌گیره. فقط یک مشکل وجود داره نوآح باید فردا کلاس درس بده و اصلاً نمی دونه جادو چیه.

سونگ آن، یه برنامه‌نویس بدبخت و پایین‌رده است که توی اجتماع جایی نداره. کار روزمره‌ش اینه که توی یه بازی به نام [دنیای جدید] باگ‌ها رو درست کنه. ولی بیشتر از این که به کارش علاقه داشته باشه، عاشق اینه که یواشکی توی نکات مخفی خودش رو بذاره. حالا که بازی به یه دنیای واقعی تبدیل شده، آیا سونگ آن می‌تونه با شناختی که از باگ‌های بازی و نکات مخفی که خودش گذاشته، موفق بشه و زندگیش رو زیر و رو کنه؟

هرچی شاگردهام قوی‌تر بشن، من خیلی بیشتر قوی می‌شم! یه جوری که خیلی سریع‌تر از اونا قوی می‌شم. با این قدرت، می‌تونم کل دنیا رو فتح کنم و هیچ‌کس دیگه به گرد پای من هم نمی‌رسه!

باز هم یک داستان کلیشه ای! ولی این بار نویسنده با خلاقیت خاص خود همرو شگفت زده کرده است. لین زیلو دوباره متولد شد و به روز قبل واقعه بازی اخرالزمانی برگشت. دوست دخترش بهش خیانت کرد‌. ولی اون "سیستم چیت بازی اخرالزمانی" رو به دست اورد و شانس گرفتن آیتم صد درصد رو به دست آورد. حالا قصد داره که تو مسیر انتقام قدم بزاره! البته که غافلگیر میشه و میفهمه آخرالزمان با چیزی که فکر میکرده خیلی فرق داره...

شخصیتی از یک بازی به اسم 'کرونو لایف' مدام توسط دیگر بازیکنان تحقیر و نادیده گرفته میشه. طی اتفاقی کل تجهیزاتشو از دست میده و فقط یه دست لباس زیر براش باقی میمونه تا سر و کله ی یک چماق بی ارزش پیدا میشه و داستان زندگیشو تغییر میده...

یونگ هوارین، به عنوان وارث قبیله ی تیان ژونگ مریضی از پا درش آورد و ضعیفش کرد، و آخرش هنر های رزمی رو ول کرد و بعد از ازدواج کردن با یه خانواده ی دیگه به عنوان یه تاجر زندگی کرد. تا آخرین لحظه ی زندگیش با پشیمونی همراه بود، و به صورت غیر منتظره ای به گذشته ای برگشت که فکر میکرد دیگه هیچوقت نمیبینتش…! با برگشتن به زمانی که تو بدترین حالت خودش بود، با قلب متلاشی شدش قسم خورد که سرنوشتش رو با دستای...

مائنگ سی‌وو با فروش اطلاعات هیولاها امرار معاش می‌کنه، اون تو صنعت شکارچیان بدون هیچ مهارت برجسته‌ای کاملا به‌دردنخور محسوب میشه. با این حال، به‌سختی برای تامین نیازهای خواهر کوچیک‌تر بیمارش تلاش می‌کنه. تو یک روز سرنوشت‌ساز، یه موجود ماورایی توی دانجن، یه گوشی هوشمند مرموز رو بهش هدیه میده و اونو به عنوان مدیر کانال چنین موجوداتی منصوب می‌کنه. با سابسکرایب کردن این کانال‌ها، اون توانایی استفاد...

نوادگان بشریت، در هزارتو ها به دنیا میان و با شیر هیولاها بزرگ میشن و به قدرتا و بدن های خارق العاده ای دست پیدا میکنن. وقتی به سیاره زمین برگشتن، انسان ها اسم «بچه های سیاهچال» رو روی اونا میذارن. بین اونا، کیم جینوو توی عمیق ترین هزارتو به دنیا اومده بود. «هیچوقت تلاش نکردم که قوی باشم، فقط تلاش کردم زنده بمونم.» این داستان زندگی اونه که از کم ارزشترین حفار به پادشاه هزارتو تبدیل میشه.

تولد دوباره، تازه نقطه‌ی شروع رسیدن به اوجه‌. فنگ پینگ، شخصیت اصلی داستان، وارد جهان موازیِ 10 سال قبلش میشه، که از همه جهت شبیه دنیای خودشه، ولی با این تفاوت که توی این دنیا، هنرهای رزمی فراگیر و برای داشتن آینده‌ی روشن ضروریه‌... حالا آیا فنگ پینگ به هدفش می‌رسه؟ و می‌تونه تبدیل به رزمی‌کار کاربلدی‌ بشه تا از پس هزینه‌های امپراتوری خواهر کوچیکه‌ی گوگولیش‌ بربیاد؟ یا شکست می‌خوره و سرش به ی...

داخل برج مرموز سیاه چال گونه ار پی جی، گونگ جا کیم بصورت عادی زندگی می کند و به تمام شکارچیان ستاره حسادت می کند. یک روز، آرزوی او برای به دست آوردن مهارتی قدرتمند به شرط جانش برآورده می شود. اما قبل از اینکه متوجه توانایی اش بشود، توسط شکارچی شماره 1، امپراتور شعله کشته می شود! اما کشته شدنش مهارت او را فعال می کند و بعد از آن یک قدرت جدید بدست می آورد، این مهارت توانایی سفر به گذشته در زمان مرگ...

اسمایلی کانگ، که در دنیایی جدید گرفتار شده، زندگی‌اش را به‌طور مخفیانه به‌عنوان یک پیک ادامه می‌دهد. تا به امروز، بشریت توانسته در برابر جانوران اهریمنی و دروازه‌های آن‌ها مقاومت کند. در این دنیا، بیدارشدگان وجود دارند، شهروندانی که دارای توانایی‌های ماورایی هستند، و همچنین کسانی که به‌دنبال سلطه بر منابع شیطانی و انحصارطلبی‌اند. اما با افزایش تعداد دروازه‌ها، جهان بار دیگر در خطر نابودی قرار گرفت...