-
خلاصه داستان زمانی که برای کار داوطلبانه به خارج منتقل شده بودم، توی یه جنگ داخلی گیر افتادم و برای نجات جون بیمار خردسالم، جلوی تیر شورشیان ایستادن و مردم... ولی وقتی چشمانم رو باز کردم، یه بچه شده بودم؟؟!! و در مقابل من یک کالسکه ویران شده و گروهی از افراد با لباس های عجیب و غریب قرار گرفته بود و همگی بیهوش بودن. "این دقیقاً شبیه دنیای موریمه." در حالی که برای نجاتشون تلاش میکردم کمک های اولیه رو اعمال کنم، متوجه میشوم که این دنیا متعلق به پادشاه شیاطینه، همون رمان موریمی که از خواندنش لذت میبردم. بعد از رسیدن تیم نجات "سه پزشک بزرگ"، متوجه شدم که یکی از افرادی که نجات دادم، قهرمان این داستان، پادشاه شیطان آینده، "یئو هاریون" بود! "هی، من جون تو رو نجات دادم و تو مدیون منی. پس از الان به بعد باید هیونگ صدام کنی." برای نجات جانش، من با پادشاه شیطان آینده برادر قسم خورده شدم و پزشک الهی اژدهای سفید، یکی از آگاه ترین افراد اطراف، پتانسیل من را دید و من رو به عنوان شاگرد خودش پذیرفت. این داستان تبدیل شدن من به بزرگترین دکتر گانهوست!دونیت سیستم دونیت سیستمی جهت حمایت بیشتر دست اندرکاران این کار می باشد با این حمایت دست اندرکاران باعث افزایش سرعت بروز رسانی و ادامه این کار می شود پول حمایت به صورت مستقیم برای دست اندرکاران این کار انتقال داده می شود -
-
تایپستر ها کلینر ها - در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد -
-