-
خلاصه داستان یه روز ، کانگ سون هیون بدون اینکه بفهمه چرا و چطور این اتفاق براش افتاده ، چشاشو باز کرد و خودشو توی قاره آزول پیدا کرد . بعد از اینکه بیدار شد فهمید که توی کره نیست ، توی یه دنیای فانتزیه . " من چرا اینجام " ؟ همون موقع پنجره وضعیت روبروش ظاهر شد : ( شغل تو یه درمانگره ) اما از میان مهارت هایی که داشت ، فهمید که هیچ مهارت شفابخشی نداره . هاه ... مهارت درمانی ندارم ؟ این شروع زندگی یه درمانگر بدون مجوز بود . شفا دهنده ای که نمیدونه چطور باید شفا بده . بنابراین سفر کانگ سون هیون برای زنده ماندن توی دنیای فانتزی به عنوان یه درمانگر بدون مجوز که توی همه چی بغیر از درمان کردن خوب بود شروع شد .دونیت سیستم دونیت سیستمی جهت حمایت بیشتر دست اندرکاران این کار می باشد با این حمایت دست اندرکاران باعث افزایش سرعت بروز رسانی و ادامه این کار می شود پول حمایت به صورت مستقیم برای دست اندرکاران این کار انتقال داده می شود -
-
مترجم ها تایپستر ها کلینر ها - در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد -
-