-
خلاصه داستان ولد یه بچه ولگرد تو محله زاغه نشین بود که همیشه شوالیه ها رو تحسین میکرد. بعد از یه حادثه که توسط صاعقه سیاه مورد اصابت قرار گرفت، تو سرش یه زمزمه هایی میشنید. تو همون زمان، شوالیه نور مهتاب آبی با هدف نابود کردن دنیای ولد به ناگهان ظاهر شد و زندگی بچه زاغه نشین بطور کامل تغییر کرد... حتی ستاره ای که تو بالاترین نقطه آسمون شب نمیدرخشه، اگر تصمیم به درخشش بگیـره هنوز یه ستاره محسوب میشه.دونیت سیستم دونیت سیستمی جهت حمایت بیشتر دست اندرکاران این کار می باشد با این حمایت دست اندرکاران باعث افزایش سرعت بروز رسانی و ادامه این کار می شود پول حمایت به صورت مستقیم برای دست اندرکاران این کار انتقال داده می شود -
-
- در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد Saye18 خرداد 1403رتبه کلی9.5/10شروع داستان انقدر هیجان انگیز و دقیق بود که برای ادامه دادنش اصلا تردید به دلم راه ندادم. اکثر افراد فکر میکنن همین که یه داستان فانتزی باشه هر چقدر دلشون بخواد میتونن جولان بدن بدون اینکه نگران جور بودن واکنشها باشن اما اینطور نیست و این یه باور خیلی غلطه داستان فانتزی نسبت به بقیه داستانها باید منطقیتر باشه چون فقط از این طریقه که خواننده عناصر خیال و جادو رو در داستان باور میکنه. این داستان یک روند منطقی و جدی داشت. برخلاف بقیه کارهایی که منتشر شده این کار خیلی حساب شده جلو رفته. نیازی به قدرت عجیب از ناکجا نیست. قهرمان داستان آروم آروم پیشرفت میکنه.Rey25 خرداد 1403رتبه کلی9/10داستان روند منطقی و معقولی داره. سرعت رشد شخصیت اصلی یه روند ملایمه و راه صد ساله رو یک شبه طی نمیکنه که یکی از اصلی ترین نقاط قوت این مانهواست. ایده کلی داستان به ظاهر ساده و تکراریه اما هرچقدر جلو تر میرید متوجه میشید این فکر اشتباهه و روی روند داستان ، شخصیت ها و عمق افکار به خوبی کار شده و یه کار سطحی نیست. هیجان داستان به شدت بالاست و اصلا قرار نیست با یه داستان خسته کننده رو به رو بشید. کمدی داستان با فایت ها و مبارزات و نوع شخصیت ها به شدت هماهنگه و کاری میکنه به جای خوندن صرف مانهوا احساس کنید دارید باهاش زندگی میکنید. -
-