I'm Actually a Peerless Powerhouse

در دنیایی که مبارزان همه با احضار ارواح با هم مبارزه میکنند ،لین یان پسری از یک خاندان بزرگ و معروف ، به دنبال این است که ثابت کند لایق مبارز شدن است که با ملکه ای از دنیایی دیگر آشنا میشود ...

لو ژو بیدار می شود تا به بزرگترین رئیس شرور در جهان تبدیل شود که متوجه می شود 9 شاگرد کله خر شیطانی دارد. شاگرد ارشدش به نام یو ژنگهای، یک قبیله زیرین با هزاران نوچه دارد. و شاگرد دومش، شمشیر شیطانی، با هر کسی به مشکل بخورد او را می کشد. حال بدون پایه های تهذیبش چگونه می تواند این شاگردان شیطانی را کنترل کند؟

تا حالا فکر کردید اگه فرصت دوباره ای برای زندگی داشتید چطور اون رو زندگی میکردید؟ هان جو پسری که بر اثر یک بیماری صعب العلاج میمیره حالا در دنیایی کهن به دنیا میاد که بر پایه پرورش دهندگیه. قدرت توی این دنیا حرف اول رو میزنه و هان جو میخواد اونقدر قوی بشه که بتونه برخلاف زندگی قبلیش، عمر خیلی خیلی طولانی داشته باشه. یعنی هان جو میتونه این قدرت رو بدست بیاره و دشمنان خودش و فرقه اش رو شکست بده؟ فقط...

بعد اینکه گو چانگ توی یه دنیای فانتزی تناسخ کرد متوجه شد که شخصیت شرور داستانه و شخصیت اصلی روبروش،عه پس یه داستان تکراری دیگه مثل بقیه داستانها،قراره یه پله برای موفقیت شخصیت اصلی باشم ولی صبر کن چرا سیستم دست منه و میتونم از شخصیت اصلی امتیاز بگیرم بنظر سرنوشت میخواد که شرور و متقلب داستان باشم.

آخرالزمان رخ داده، و ویروس زامبی به طور گسترده گسترش یافته. یِه بِی توسط رهبر حزب "نیلوفر سفید" مورد اذیت و آزار قرار گرفت، و توسط یک زامبی دستش قطع شد و به مدت پنجاه سال در آخرالزمان مثل یک سوسک زندگی کرد. با تلاش‌هایی که برای مکانیک شدن انجام داد، یِه بِی تونست یک ماشین زمان رو توسعه بده، و به آغاز پنجاه سال گذشته برگرده و زندگی افسانه ایش رو از نو دوباره بنویسه. یِه بِی که قلب شوم مردم رو دیده،...

روزی در کاخ ملکه قاتل روی زمین افتاد. لین که یه گروه نگهبانه زیبا رو رهبری کرد .تا شهبانو رو روی تخت دید و بدون تردید گفت:ازین به بعد من پشت شهبانو هستم.

نسل اول دائوئیست ها به خاطر دست یابی به یک گنج استثنایی شدیدا به ژانگ دائولینگ حسودی میکردند، استخوان روحی بی نظیر نهایی. برای بدست اوردن این گنج، فناناپذیر ها و خدایان استراتژی طراحی کردند تا کمین کنند و معشوقه ی دائولینگ را به قتل برسانند. در جنگی خونین، ژانگ دائولینگ روح اصلی خود را منفجر کرد و فناناپذیر ها و خدایان را با خود به کام مرگ کشاند. "چه اتفاقی افتاده؟ تو یه دنیای شمشیر زنی و جادوی دی...

300 سال پیش، ژوئو که یه ارباب جوان طرد شده‌ست به دریا می‌افته، ولی خوشبختانه، ارباب زونجون، اون رو از زمین دور می‌کنه و مسیر پرورش دادن ژوئو رو با گردش در جهان آغاز می‌کنه! 300 سال بعد، ژوئو موفق نمی‌شه که به گذشته (زمان خودش) برگرده و از اینکه دوباره با همسر خونسردی که در زندگی اولش ناامیدش کرده بود مواجه شد خوشحاله.

تناسخ پیدا کرد و تبدیل به شاهزاده‌ی تنزل یافته شد. خوشبختانه دنیا با چین جون بد تا نکرد و سیستم افسانه‌ای رو فعال کرد! همه‌ی شخصیت‌های افسانه‌ای می‌تونن احضار بشن! پادشاه میمونی که می‌تونه با یه چوب رود و کوه رو از هم بشکافه! با چشم و گوش بصیرت! راهبی که آدم‌ها رو کف دستش جا می‌ده و کسی نمی‌تونه فرار کنه! در این دنیای خدایان و شیاطین، من پیمان بستم که قدرتمندترین خدای امپراطور بشم!

لین جیه‌، که به دنیای دیگه‌ای تناسخ پیدا کرده، صاحب یه کتابفروشی توی این دنیای جدیده. آدم مهربون و خون‌گرمیه‌، و اکثر اوقات به مشتری‌هایی که دارن اوقات سختی می‌گذرونن‌ کتاب پیشنهاد میده تا حالشونو‌ سر جا بیاره. گهگاهی، آثار خودشم‌ پیشنهاد میده. کم کم، مشتری‌هاش خیلی براش احترام قائل میشن، و حتی یه سری‌ها براش سوغاتی‌های محلی میارن تا لطفشو‌ جبران کنن. ازش می‌خوان بهشون کتاب پیشنهاد بده و همزمان...