-
خلاصه داستان ده سال پیش، دروازه هایی ظاهر شدن که زمین رو به یک بعد جادویی که انواع هیولاها درش سکونت داشتن، وصل کردن. جهانی که میشناختیم به ورطه نابودی کشیده شد و برای همیشه تغییر کرد. تو این دنیا که موجودات به بیداری رسیده ای به نام "شکارچی ها" باید بخاطر دفاع از بشریت با هیولاها مبارزه میکردن، سونگ جین-وو با لقب "ضعیفترین شکارچی بشریت"، خودش رو درون یه کشمکش برای زنده موندن میبینه. یک روز، بعد از ورود به سیاهچال عجیب و بسیار دشوار که منجر به کشته شدن تمام نفرات تیم و به خطر افتادن جون خودش میشه، یک سیستم اون رو به عنوان یک بازیکن انتخاب میکنه و بهش این فرصت رو میده که سطح مهارتهاش رو تا فراتر از حد تصور بالا ببره. سونگ جین-وو رو تو مسیر قویتر شدن و مقابله با دشمنان قوی از انوع انسان و هیولا دنبال کنید تا همراه باهاش از راز نهفته در سیاهچالها و نهایت قدرتش باخبر بشید.دونیت سیستم دونیت سیستمی جهت حمایت بیشتر دست اندرکاران این کار می باشد با این حمایت دست اندرکاران باعث افزایش سرعت بروز رسانی و ادامه این کار می شود پول حمایت به صورت مستقیم برای دست اندرکاران این کار انتقال داده می شود - شخصیت های این داستان واقعی نبوده و ساخته ذهن نویسنده میباشد
- در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد Alifaria16 بهمن 1402رتبه کلی8.5/10عالی بود ولی بهتر میتونست باشه به طور کلی لذت بردم توی این داستان از همه چی لذت بردم با شروع انیمه علاقه من به خوندن این انیمه زیاد شد تا جایی که شروع به دیدن انیمه و خود مانهوا کردم به کسایی که علاقه سبک اکشن ارپچی دارن توصیه میشه حتما اینو رو ببین خلاصه داستان در مورد دروازه هایی هستن که در دنیایی امروز وصل میشن به طوری ایسکای دم در خونه ات و شخصیت اصلی داستان در حال راه حل به ایجاد قوی شدن در این سیر تکامل این داستان است و پستی و بلندی این راه برای رسیدن به شکارچی رتبه اس واقعا دیدنی و چشم نواز است و توصیه میشود همزمان انیمه هم دید شودمحمد25 بهمن 1403رتبه کلی4/10خلاصه داستان این هست که کارکتر اصلی این داستان یه جوون 18 ساله هست که برای خرج بیمارستان مادرش باید برای شکار به دروازه ها بره . با اینکه رتبش خیلی پایینه سخت تلاش میکنه . یه یوز تو یه دروازه با یه گروه گیر میوفته و خودشو فدا میکنه تا گروهشو نجات بده . بعد از اون اتفاق یه قدرت عجیب میگیره و تبدین به یه هانتر رتبه بالا میشه (همینجوی الکی الکی) باگ که چه عرض کنم ، سیاهچاله تو داستان هست . عملا نویسنده اومده یه تعداد ادم بد ریخته تا شخصیت اصلی کتکشون بزنه . عین داستان های بچگانه هم شخصیت اصلی اصلا شکست نمیخوره همیشه خدا پیروزه . داستان هیچ فراز و نشیبی نداره و نویسنده عملا روی شخصیت اصلی تمرکز کرده . یعنی نع شخصیت فرعی خوبی وجود داره نه ویلن درست حسابی . 2 تا ویلن بود که یکمی ازشون خوشم اومد چون مشابه شخصیت های دیگه بودن / یکی برنامه ساز بود که قدرت رو به کاراکتر اصلی داد(مشابه ایزن بود عملا)/ یکی هم پادشاه شیطان که از باس دارک سولز کپی کرده بود... علاوه بر اینا ، نویسنده در مورد سیستم هیچ توضیحی نداده . خنجر های کاراکتر اصلی از کجا میاد و کی اونا رو ساخته؟ . فضای میانبعدی که جین ازش استفاده میکنه چقدر جا داره و ایا فقط ایتم های خاصی رو میشه توش ذخیره کرد یا هر چیزی رو میشه اونجا ذخیره کنیم؟ گذشته از اینا چرا جین رفته با یکی دیگه ازدواج کرده نه اون هیلره؟ واقعا مسخره بود این حرکت بعد اینکه شخصیت اصلی یهو از یه بچه خونگی تبدیل میشه به قوی ترین هانتر جهان یکی به نویسنده بگه این نوع تغییر ها یه چیز زمانبره قرار نیست بعد 4 تا چپتر یهو قوی شی خلاصه نه بک استوری ها خوب بود نه ویلن ها نه شخصیت اصلی و نه هیچ چیز دیگه ای -
-