-
خلاصه داستان زمانی من امپراطوری بودم که به تمام تهذیبگران قلمروی آسمانی حکومت میکرد. اما به یه دنیای دیگه تناسخ کردم، دنیایی که در اون زنها نان آور خونه ان و مردها میشینن یه گوشه و فقط به قیافه و ظاهرشون میرسن. انگار کم بدبختی دارم، که باید بهشون بدن چاق و فربه ام رو هم اضافه کنم. کلی جون کندم تا این چربی ها رو آب کنم، اما نه برای اینکه شما زن های گرسنه حالش رو ببرین!دونیت سیستم دونیت سیستمی جهت حمایت بیشتر دست اندرکاران این کار می باشد با این حمایت دست اندرکاران باعث افزایش سرعت بروز رسانی و ادامه این کار می شود پول حمایت به صورت مستقیم برای دست اندرکاران این کار انتقال داده می شود -
-
- در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد -
-