-
خلاصه داستان در دنیایی که دروازهها باز میشن و هیولاها برای بازی بیرون میان... هیونسو میخواد وارد برج شه و نقش شکارچی رو به دست بیاره. ولی در واقع، اون نقش پادو و سپر انسانی شکارچیهای رده پایین رو داره که از گانگسترها هم بدترن. همچنین، تا جایی از اون سواستفاده میکردن که نزدیک به مرگ بود. لحظهای که فکر کرد مرده، به برج احضار شد، از مرگ برگشت و شروع به بالا رفتن از برج برای تبدیل شدن به شکارچیای کرد که دوست داشت باشه. نسبت به تعداد سکههای فرد، برج به اون فرصت به چالش کشیدنش رو میده. هیونسو تعداد سکههاش رو نگاه میکنه... "پس من در طبقه صد خودم رو بیدار میکنم و میرم خونه!" هیونسو، که در برج گیر افتاده بود، شروع به فتح کردن میکنه!دونیت سیستم دونیت جهت حمایت از تیم ترجمه و تولید است. این حمایت باعث افزایش سرعت انتشار و ادامه کار میشود. - شخصیت های این داستان واقعی نبوده و ساخته ذهن نویسنده میباشد
-
- در صورت ارسال نقد و تایید آن در مانیست 5 چپتر رایگان به عنوان هدیه دریافت میکنید
ارسال نقد -
-