I Really Don’t Want to Learn Forbidden Spells

یانگ چن، کسی که نتایج افتضاحی توی آکادمی داشت، ناگهان متوجه شد که یه روح رزم اژدهای شیطانی باستانی در خودش داره. در این دنیا که روح رزم خیلی کمیابه، یانگ چن از این فرصت استفاده میکنه تا با یاد گرفتن همه عناصر، استاد آسمانی دائو بشه و البته در کنارش مخ چند تا دختر خوشگل هم بزنه. در دنیای فانتزی و پر از ماجراجویی خودش، یانگ چن با استعداد خدادادی که داره، یه زندگی جالب برای خودش دست و پا میکن...

عصر یخبندان شروع شد، آخرالزمانی سخت و طاقت‌فرسا. کسی که پنهانی دوستش داشتم، بهم خیانت کرد و من رو کشت... بعد از اینکه به گذشته برگشتم، یه توانایی جادویی به دست آوردم. خوراکی‌هایی که خوردم، یهویی تبدیل به گیاه شدن و تونستم گوشت رو با دستام بزرگ‌تر کنم... میون این همه بحران، اندفعه می‌خوام برای خودم زندگی کنم!

سفر به دنیایی دیگر، ژانگ ژوان خودش را درحالی پیدا کرد که به یک استاد محترم تبدیل شده بود. همزمان با تناسخش، یک کتابخانه ی اسرار آمیز داخل ذهنش ظاهر شد. وقتی به چیزی نگاه میکند، مهم نیست وسیله باشد یا انسان، یک کتاب درباره ی ضعف های ان داخل کتابخانه ذهنش ظاهر میشود و به همین ترتیب ژانگ ژوان قدرتمند میشود. "فرمانروا ژویانگ، چرا انقدر از پوشیدن لباس زیر متنفری؟ به عنوان یه امپراطور،نمیتونی یکم بیشت...

مدت طولانی با دوست دخترم زندگی می‌کردیم. اون یه دختر زحمت کشه که هم سر کار میره هم کارای خونه رو انجام میده. حالا داری بهم میگی که یه خواهر دوقلو داره که هر روز جاشونو باهم عوض میکنن و کارای هم رو انجام میدن؟

سیاره‌ها رو به افول، و خدایان در سراشیبی سقوط هستن. ناهنجاری ها و فجایع به دنیای انسان ها هجوم آوردن. همینطور که یه عصرتاریکی نزول میکنه، شِن یی خودشو تو این واقعیت عجیب وجدید پیدا میکنه. درکمال تعجب، قدرت اون اینه که میتونه یه درو احضار کنه– دری که به جهان های بیشماری منتهی میشه، و بهش فرصتی برای ماجراجویی و تعلیم در سراسر جهان‌های چندگانه رو میده! آن طرف در، به یه اسکلت مرموز با گذشته‌ای نامعلوم...

تهاجم ده هزار نژاد شیطانی باعث شده همه شهروندان برای مقاومت و دفاع در برابر آنها فراخوانده شوند. مردم برای دفاع از سرزمینشان اسلحه به دست می گیرند و برای نبرد آماده میشوند اما نان زی اینگ،که جوانی بسیار قدرتمند است، بجای خط مقدم تصمیم می گیرد در مرکز پشتیبانی بماند . بسیاری از سربازان او را تحقیر می کنند واو را یک آشغال به تمام معنا می خوانند. اما نان زی اینگ که در زندگی قبلی خود تمام این م...

نقش منفی داستان "پادشاه شیاطین" قدرتمنده که توانایی نابودی آسمان و زمین رو داره. اگه بتونه آخرین شهر رو فتح کنه، کل قاره تحت سلطه اون قرار میگیره. قهرمان زن این شهر آخر هم به شدت قدرتمنده و به آستانه خدایی رسیده. در این روز سرنوشت‌ساز، نبردشون آسمان و زمین رو به لرزه انداخت. اما ناگهان، صاعقه‌های بی‌شماری از آسمون فرود اومدن. تو یک لحظه، کل قاره – و حتی کل سیاره – به ویرانه‌ای پس از آخرالزمانی...

جیانگ شیائویانگ تو آخرالزمان توسط دوست دخترش بهش خیانت و کشته شد، ولی به طور تصادفی به 1ماه قبل از آخرالزمان تناسخ پیدا کرد و به سیستم جعبه های جادویی دست پیدا کرد. اون همیشه یک قدم از بقیه جلو تر بود، اون قبل از آخرزمان تونست یه پناهگاه امن و انبار آذوغه برای خودش دست و پا کنه. اون با سیستم قوی تر و قوی تر شد تا انتقامش رو از دشمنانش بگیره...

بازی آخرالزمان سراسر جهان رو فرا گرفت و با دنیای واقعی ادغام، و باعث بهم خوردن نظم جهان شد. یه شیائو توی زندگی قبلیش، هر چیزی که داشت رو پای نامزدش، شین یان ران، ریخت تا اون رو به اوج قدرت برسونه، اما تو روز عروسی، نامزدش قلبش رو به معنای واقعی کلمه از جا در آورد و به دوست پسرش داد. با دوباره متولد شدن، یه شیائو تصمیم گرفت تنهایی به تاج و تخت برسه. قبل از بسته شدن پورتال شارژ بازی، اون میلیارد ها...

گوش کنید دوستان! دارم با ملکه شیطانی زندگی می‌کنم! یه پسر معمولی و بی‌قدرت باید از ملکه شیطانی سقوط‌کرده، ایزابلا، مراقبت کنه. ایزابلا که قدرت‌هاش رو از دست داده، مجبور می‌شه خودشو به شکل یه انسان دربیاره و مقام سلطنتیش رو پنهان کنه. تو یه دنیای فانتزی قرون وسطایی، کلی آدم شرور نقشه می‌کشن که ملکه شیطانی قدرتمند رو از تخت بندازن پایین.