جستجوی پیشرفته

شانس من که تابحال خودشو نشون نداده بود، یه دفعه قبل از اینکه بازی رو ترک کنم سرو کله اش پیدا شد. لی کیهو که سعی میکرد زندگیشو با استفاده از اولین بازی واقعیت مجازی جهان بچرخونه، میتونست قسم بخوره آیتم کمیابی پیدا کرده که هیچ کدوم از ۴ میلیارد بازیکن تابحال بهش برنخوردن! "اون واقعا از فرش به عرش رسیده!"

کیم مو جین مدیر تیم پشتیبانی یک شرکت باید خرابکاری های افراد خاص که با موجودات ماورائی مبارزه می‌کردند را جمع کند تا مردم عادی چیزی نفهمند، تا اینکه در یک ماموریت توسط یک مهاجم مورد حمله قرار گرفت و به سال ۲۰۰۲ بازگشت، اون قدرت خاصی نداشت و با نفرینی که درونش بود می‌توانست با آینده یعنی سال ۲۰۲۲ ارتباط برقرار کند. او تصمیم میگیرد آینده را عوض کند آیا کیم مو جین می‌تواند هم خود هم دیگران و هم آیند...

لوسیفر، فرشته ای که جنگیدن رو دوست داره و از باختن متنفره، روزشو با نبرد شب میکنه. در طول نبرد با شیطان، همراهانش بهش خیانت میکنن. لوسیفر به آینده سفر میکنه جایی که 100 ها ساله انسان ها و شياطين کنار هم زندگی میکنن. لوسیفر همه قدرتشو از دست داده بود، اون با شکست دادن دشمنانش قویتر میشه و میفهمه مهارت دشمنانی که شکست داده رو میتونه کپی میکنه. با فهمیدن این موضوع، سفری برای پیدا کردن حریفای قدرتمند...

آسمان به رنگ خون سرخ میشود و شیاطین دنیای دیگر شروع به هجوم به زمین کردند. وِن‌یو که در گذشته با سختی‌های بیشماری رو به رو شده بود، بعد از مرگ به روز اول آخرالزمان برگشت. اینبار تبدیل به ارباب روح میشود و سفر خود را برای تغییر سرنوشتش در دومین فرصت زندگی‌اش شروع می‌کند.

چئون موجی چی، تنها پسر خانواده ی شمشیر آسمانی هبی و نوه ی شاه وون. چئون سئونگ، پسر تنبل و نابغه ی خانواده ی شمشیرزنان آسمانی که میخواد یه دانشمند امپراطوری بشه، ولی دنیا اونو به جاهای دیگه ای میکشونه. "آرزوی من اینه که یه دانشمند بشم...تا کی باید اینطوری باشم؟"

وقتی استادش مرد، یو زانگفنگ دیگر قطع امید کرده بود و فکر میکرد که هر لحظه ممکن است دشمن به آن ها حمله کند اما ناگهان یک سیستم به دست می آورد. این سیستم به او کمک می کند که قوی تر شود اما به این شرط که به شاگردانش پاداش دهد.

ژانگ فن که به دنیای دیگه‌ای سفر کرده بود، سرانجام یه تزکیه‌کننده شد ولی توسط بقیه قاب زده شد و همه‌ی تزکیه‌ش رو از دست داد. درست وقتی که اون نزدیک بود بمیره، این سیستم فعال شد و خدایان، جاودانه‌ها، امپراطورهای شیاطین همه برای اون هیچی شدن. ژانگ فن شکست ناپذیر میخواست با یه ضربه آسمان رو از هم بپاشه، با این حال، محدودیتی برای دامنه شمشیرش وجود داشت، ژانگ فن برای بدست آوردن امتیازات شمشیر مورد نیاز...

شیطان بهشتی به مدت 100 سال به عنوان رهبر جوان فرقه شیطانی خدمت کرد چون پدرش، عمر طولانی داشت. اما بعد از به ارث بردن مقام رهبر فرقه، بعد از یک سال درگذشت. ولی وقتی از خواب بیدار شد، تبدیل به یک نوزاد شده بود که اون رو در کنار جاده رها کرده بودند. اما یک تائوئیست از کوه کونلان، اون رو به فرقه برد. چون به مرگ طبیعی از دنیا رفت، هیچ کینه ای نداشت. اون بیشتر در مورد زندگی با روابط گرم بین مردم به...

هایاتو در دوران دانشجوییش اعتیاد دیوونه واری نسبت به بازی واقعیت مجازی «پادشاهی نهایی» داشت، که باعث شد نتونه شغل جور کنه. بعد از این که تلاش هاش برای کار پیدا کردن موفقیت آمیز نبود، به فروختن آیتم های بازی در دنیای واقعی رو اورد ولی به سختی می تونست پولی در بیاره. یک روزی، روح ایکزاکی کوکونه کسی که بازی «پادشاهی نهایی» رو ساخته بود، رو درون همون بازی پیدا کرد. این آغاز ماجرای هایاتو به عنوان یه ب...

من جیچئوک ایووم هستم. یه شکارچی یار ساده. من با پشتکار جنازه ها و هیولاها رو پاکسازی میکردم. ولی یک روز، پدربزرگم که خیلی وقت پیش فوت شده بود توی خوابم اومد، و بعد از اون مردم شروع به لایک دادن بهم کردن و بعنوان شکارچی بیدار شدم. پدربزرگ، این دلیلی بود که اسم نوه خودت رو جیچئوک ایووم گذاشتی؟ [یعنی، انگشت شصت بالا]

این داستان درباره بکسون خداییه که به کوهستان حکومت میکنه و دختری اهل کوهستان به اسم جائه چون که قدرت های جادویی داره. تو سفرشون جائه چون به بکسون خدمت میکنه ولی مخفیانه دنبال اینه که پوست اربابش رو به دست بیاره. با این که این دو تا کاملا به هم اعتماد ندارن هر دو تاشون دنبال یه ببر خاص هستن. یه موجود روحانی که انگار داره جون انسان هارو میگیره.

چین جین یانگ، یک کارمند شغل تمام وقت، در دنیایی تناسخ پیدا می کنه که قدرت حرف اول رو می زنه؛ اما بدون داشتن استعداد خاص، مجبور میشه به عنوان یه خدمتکار ساده سخت کار کنه و عذاب بکشه. بالاخره وقتی که تو درد و رنج شدیدی قرار داره، سیستمش فعال میشه. چین جین یانگ با خوشحالی متوجه میشه که سیستمش با بقیه ی سیستم ها فرق می کنه، و برای قوی تر شدن لازمه که اموالش رو اهدا کنه...

پنج هزار سال پیش، جوانی تشنه مراقبه و تهذیب بود ولی بخاطر فیزیک بدنی خاصش توانایی عبور از محدودیت های فیزیکی بدن خود و ورود به مرحله بعدی مراقبه را نداشت. او از زمان باستان تا دوره مدرن امروزی در حال مراقبه است...

تاریخچه طولانی فرقه‌ی پزشکی با قتل عامی کامل و مطلق همراه شد. در جهنمی از نا امیدی، جایی که جنازه‌های افتاده بر هم مثل کوه شده بودند و خون مانند دریا جریان میافت، بالاخره یک "آشورا" بیدار شد. - من تک تک اونها رو میکشم. تا وقتی که همه اونا کشته نشن تموم نمیشه. تنها بازمانده‌ی فرقه‌ی پزشکی، جین جا جانگ - مسیر تنهایی او برای انتقام را دنبال کنید!

یی شوی هان و خواهرش یی چوچو که از آخرالزمان برگشته بودن به سن ۱۸سالگی ،بطور تصادفی در اتاق وحشت توسط مردانی مرموز گیر افتاده بوند که اعضای سازمان فرا طبیعی به اسم اتحادیه ائتلاف ستاره آنها را نجات میدهند،یی شوی هان بیدار میشه و میفهمه که انرژی روحی اون توسط آیتمی که توسط آن افراد مرموز حمل میشد فعال شده درحالی که خواهره کوچک او یی چوچو باید از این آیتم ها استفاده میکرد تا زندگی خود را حفظ کند به ه...

سیاه چال ها در چند سال گذشته در سراسر جهان ظاهر شدند. شکارچیان، سنگ بنای پاکسازی سیاهچال ها، هر کدام شغلی با ویژگی ها و توانایی های خاص خود دارند. یکی از آنها که گفته می شود ضعیف ترین آنهاست "بیکار" است. نه ویژگی خاصی دارد و نه توانایی منحصربفردی. به همین دلیل است که حتی به عنوان یک شغل مناسب به آن توجه نمیشود. با این حال، مگورو با همین شغل به یک شکارچی رتبه S تبدیل میشود و سیاهچال آسمانی را که...

دو جانگ گون یه سلاح انسانی و جاسوس نیروهای ویژه بر علیه کره شمالیه. وقتی هر دو تا دستاش آسیب میبینن، به «مرکز آسایش دائه سان» برده میشه که حقوق بشر رو زیر پا میزاره و از افراد ساکن مرکز کار میکشه. دکتر گفته یه ماه طول میکشه تا کاملا درمان بشه. پس مجبوره تا وقتی دستاش خوب بشن تو مرکز بمونه.

« فرونتی! کمال! رحم و شفقت! شجاعت! عدالت! فداکاری! شرافت! ایمان! » اون یک لیچه، ولی، رفتارش مثل شوالیه هاست! اون یک لیچه، اما به راستی و درستی اعتقاد داره! «بی باک در مقابل دشمن! وفادار و استوار، تا سر حد مرگ می‌جنگه! شاید بپرسید چرا؟ چون حمایت از ضعفا و نیازمندا خلاف قوانین جهان نیست!» این داستان یک گربهٔ بد‌دهن و یک لیچه که جسم و جانش رو در راه عدالت و درستی فدا میکنه!

جایی که کشتن آدما برای شهرت عادیه، من 7 سال در موریم زندگی کردم، وضعیت اسفناکی داشتم و کارهای کثیف زیادی انجام دادم. ولی برای بقا لازم بود هرکاری میتونم انجام بدم، درآخر از خط قرمز عبور کردم و مرگ در راه قویتر شدن رو تجربه کردم، ولی وقتی چشمام رو باز کردم، همه چیز مدرن بود! الان زمین به یه دنیای فانتزی به اسم پانگه آ متصل شده؟! و کلاس من تو کل این دنیا تکه؟ بزار یبار دیگه شانسمو امتحان کنم!

در روزهای یکنواخت و خون آلود، قاتل ماهر هاگامی دستور عجیبی دریافت می کند: "در بازی که توسط یک سازمان دشمن اداره می شود نفوذ کنید و رئیس را ترور کنید." این بازی در فضای مجازی در داخل یک زندان اتفاق می افتد که هدف اصلی آن حذف زندانیان است. با این حال، اگر کسی در بازی بمیرد، در واقعیت نیز می‌میرد، و آن را به یک بازی مرگ وحشیانه خطرناک تبدیل می‌کند. آیا هاگامی می تواند در میان مراحل مختلف این بازی زند...