جه هیانگ، شخصیت اصلی داستان، میخواست بهخاطر مادرش یه شکارچی بشه. هرچند، افرادی که همیشه اذیتش میکردن مادرش رو کتک زدن و به وضعیت نباتی فرستادن. جه هیانگ سعی کرد انتقام بگیره اما در عوض کتک خورد و زنده زنده دفنش کردن... همینطور که داشت به ورطهی ناامیدی فرو میرفت، تسلیم سرنوشت نشد و با عزمی راسخ و خشمی بیپایان از اون زندان رهایی پیدا کرد. این داستان تولد شخصیت جدیدیه که تجلی خشم و ارادهست و ق...