Dragon Lady

در ظاهر انسان بود، اما با قدرتی فراتر از انسانها، موجوداتی که با مهر و موم مشخص میشدند وجود داشتند. اونا در سراسر جهان پراکنده بودند، و از کسی که بیدارشون کرده بود، اسم و هویتی می خواستند و فقط برای محافظت از اون شخص که یک موجود مرموز بود، اقدام می کردند. جولیتان، یه آشپز فروتن در دهکده‌ کوچیک ساحلی، با نشانی روبرو میشه که اسمی شبیه چشمان زرشکی اون بهش میده. "لطفا یک اسم بهم بده." "کارنلیان" "به عنوان هم پیمان روح شریف، مهر کارنلیان، سوگند می خورم. من با شوالیه جولیتیان عین اربابم برخورد میکنم." با این حال، جولیتان خیلی زود متوجه شد که مهارت‌های معمولی اون در حد قدرت‌های خارق‌العاده کارنلیان نیست. پس در نهایت، اون برای پیدا کردن یک هم‌پیمان جدید که شایسته مهارت‌های فوق العاده‌ کارنلیان باشه اونجا رو ترک میکنه...