کار دیگری از استودیو کارهای [لعنت به این تناسخ] و [توی زندگی مدرسهایم تظاهر میکنم که یه بیخاصیتم]
نو یون-های <نامیرا>.
بعد از از دست دادن خانوادش و خاموشی احساساتش، فقط میخواست هیولاهایی که ازشون متنفر بود رو بکشـه.
قبل از اینکه زندگیم در عمیقترین گوشه از سیاهچال برزخ که پاکسازیش برای بشریت غیر ممکن بود به پایان برسه، به گذشته برگشتم.
از اونجایی به عنوان یه بچه زندگی دوباره ای بهم داده شده،...