وقتی داشتم کامنتهای مخرب رمانم رو میخوندم مردم.
هنوز تو شوک مرگم بودم که یه فرشتهی مرگ پیداش شد و بهم گفت نویسندهی بد بودن گناه منه و برای جبرانش و رفتن به بهشت باید بعد تا پایان یکی از رمانهام زنده بمونم.
و اینطوری وارد رمان «پادشاه شیاطین مُرده» شدم...
«گندش بزنن!! چرا همهی این بلاها سر من اومده؟!»
از شانس بد، شخصیتی که به جاش تناسخ پیدا کردم شاهزادهی شیاطین بود، شخصیتی که هیچ مهارت ر...